پترسنِ جارموش نه دربارهی شعر است نه حدیث شاعران، حکایت ماست، ما دلبهدوجایان. ما حاملان زندگیهای دوگانه. ما که ثانیههایمان، چنانکه موتیفهای مکرر همسر پترسن، نیمی سیاه است، نیمی سپید. نیمی در کار روزمره، نیمی در خلوت شبانه. نیمی عیان، نیمی پنهان. ما با روزمرگیمان همخانهایم، با این سگ بدذات، این حضور تهدیدآمیز دائمی، و خواستهناخواسته او را به گردشی مقرر میبریم. ما که هستیم؟ حرفهایهای مشاغل غیرشاعرانه و آماتورهای پیشههای شاعرانه، با کتابهای مقدس و وحیهای مُنزلی که در غارهای انفرادیمان نجوا میکنیم. نوشتههایمان نقش بر آب است و نهایتِ تأثیرمان مهار گلولههای اسفنجیست. میدانیم. دور از حلقهی جدی ناقدان و بنگاههای حرفهای شارحان، به کار خود مشغولیم. به فیلمها میاندیشیم. و سرچشمهی نوشتههایمان مکالمهای درونیست – با فیلم، با زندگیِ بیواسطه و با خود.