جف نیکولز
ماد 4
ماد، جف نیکولز، 2012 (منبع تصویر)
از دیدن مادِ جف نیکولز میشود سر شوق آمد، همانطور که از خواندن ماجراهای هکلبری فین میشود کیف کرد. پسربچهی نوجوان، میسیسیپی، دوستی با مرد فراری، عشق و خلاصه مواد خامی که برای ساخت دنیای نوجوانی و دیالکتیکش با دنیای آدمبزرگها لازم است، در مکانیک سادهی ماد چفتوبست سالمشان را پیدا میکنند. کمی پیشتر، قلمروی طلوع ماهِ وس اندرسون قلمرویی برای ابراز دنیای نوجوانی گسترده بود. جف نیکولز در ماد همچون فرشتهی نگهبانی در کنار اِلیس حاضر است تا از گزند سوانح و آدمهای شریر حفظش کند و در سلوکش از مرتبهی یک بچهی چشموگوش بسته – به حال و روزش در اولین قرار عاشقانه با مری لی نگاه کنید – تا مقام مرد کوچکِ سرد و گرم چشیده همراهیاش کند. فیلم، با برآوردن آرزوی اِلیس دربارهی مادِ شیدای فراری به آخر میرسد. برادران داردن هم فرشتهی نگهبانِ سیریل، آن پسرک یکدندهی دوچرخهسوار بودند تا از بلایا و آسیبها و البته ناملایمات آدمبزرگها جان سالم بهدر ببرد. اگر که سینما نتواند دستکم وقتی پای بچهها در میان است گاه دنیایی زیباتر از جهنمی که در آن هستیم بسازد، پس به چهکار میآید؟ قدر این دنیاهای زیبا برای نوجوانها وقتی بهتر فهمیده میشود که فانتزیهایِ آبکیِ خوشفروشِ هریپاتری را به یاد بیاوریم.