دههی دوهزار و ده 1
دههی دوهزار و ده
استفان دُلُرم
کایه دو سینما، سرمقاله، دسامبر 2019
ترجمه: مسعود منصوری
چه سالهای خوش و خوفناکی داشت دههی دوهزار و ده. خوش، چون سینما در تاریخ حضور داشت، چون فهمید چطور خود را تازه کند، که هنوز هم همینجا کنار ماست. خوفناک، چون تاریخ چنان قطاری در دل شب فرو میرفت، بیآنکه بدانیم صاف شدن آسمان از این سرعت سرسامآور آیا خواهد کاست یا نه. از همان آغاز دهه، فیلمهای بزرگی به پایان جهان پرداختند (ما یک پاپ داریم، ملانکولیا، چهار و چهلوچهار دقیقه: آخرین روز زمین) و پایانبخش دهه فیلمهایی هستند در آستانهی مغاک (کتاب تصویر، انگل، بینوایان). همهی اینها یک اضطرار را میگذارند پیش روی سینما که بهتر از هر هنر دیگری هنوز قادر است آنچه زیست میکنیم را بازتاب دهد.
دههی دوهزار و ده موعدی بود برای طرح پرسشهای اساسی. نخستینبار بود که سینما دیگر در کانون تصاویر جایی نداشت. ویدئوها در اینترنت و سریالها در پلتفرمها، سینما را از تخت پادشاهی پایین کشیدند و حکمرانیاش را بر حوزهی عمومی تخیل، و بر زندگی روزمره و حرفهای دورهمی، پایان دادند. حتی در خود صنعت سینما هم شکافی افتاد میان آنچه هنوز رنگی از سینما دارد (و خدا میداند چه رنگها) و آنچه از سینما دور و دورتر میشود تا خود را در مجموعهی صوتیتصویریِ صنعت سرگرمیسازی حل کند. مارتین اسکورسیزی، در خطابهای آمرانه که در نیویورک تایمز چاپ شد، از اینکه در هالیوود دیگر سینما را هنر حساب نمیکنند ابراز انزجار کرد و به فیلمهای ماروِل تاخت، و همین سیل ناسزا را روانهاش کرد. ما با قرار دادن دو سریال در میان ده فیلم برگزیدهی دهه جانب اعتدال را گرفتیم، یک طرف فیلمها و سریالهایی که هنوز به زبان سینما سخن میگویند (و سرشان میشود میزانسن چیست، و مونتاژ چیست، و پلان و رئالیسم و بازی کدام است – نگاه کنید به شمارهی چرا سینما؟، مارس 2018) و دستهی دیگری از فیلمها و سریالها که صرفا داستانگویی میکنند و به مخاطب/کاربر، «محتوا» و «جهان داستانی» و «اطلاعات» تحویل میدهند. وقتی حتی کلمات و اصطلاحات هم تغییر کردهاند، باید به وجود دگردیسی اذعان کرد.
سینما اما نوآوری را ادامه داد و این دهه از این باب شورانگیزتر بود از دههی پیش. پر بود از هدیههایی که هیچ فکرش را نمیکردیم. چه کسی حتی خوابش را هم میدید که تویین پیکس برگردد، آنهم با این هیبت؟ که دومُن با کنکن کوچولو بشود خالق کمدی؟ که کاراکس بعدِ سیزده سال غیبت با زیباترین فیلمش بازگردد؟ چه لحظههای شگفتی داشتیم: شگفتیِ کیم مین-لی در فیلمهای هونگ سانگ-سو، رفیقی که چند بار در سال به دیدارمان میآمد، بازگشت آلمودوار با زیباترین ملودرامهایش (خولیتا، درد و افتخار)، شکوهِ تونی اردمانِ مارن اده، تریولوژی سیاه و سفید گرل، تریولوژی لارس فونتریه که سه تا از بهترین فیلمهایش را ساخت، یا بازگشت شیامالان بهلطف تهیهکنندهاش جیسون بلام. خیلی از سینماگران کهنهکار آتش بهپا کردند. خیل جوانترهای هنوز دستبهعصا، این انرژی و انگیزه را پیدا خواهند کرد، میتوانند و میبایست پیدا کنند. این قاعدهشکنان بودند که باز هم مثل همیشه ما را از دهه عبور دادند. سینماگرانی که در گوشهی دنج خودشان هستند، در سویس، در تایلند، در برلین، در تپههای شنی فلاندر، در زیرزمین خانهای در لسآنجلس، یا در چه میدانیم کجا (کاراکس). نه آن سینماگران همیشه در صحنهی سینما که یا در هیأتهای داوری حضور دارند یا در مراسم پلوخوری، بلکه آن گوشهنشینان و شورشیان. کاری نداریم به کار خیالپردازیهای «اتاق نویسندگان» و محصولات مُهر استاندارد خوردهای که تسیلم دیکتاتوری آنگلوساکسون هستند. خوشبختانه در این دوران شوربختی شاعران را داریم، در دورهای که هنر در تهدید است چون پر ریسک است و غیرقابل پیشبینی و رها و خطرناک.
چیز دیگری که نور امید است در این آخر دهه، پیدایش فیگورهای فراتر از افراد است، چون تاریخ خودش شده است فراتر از افراد . دیگر فکرها کمتر و کمتر به مقیاس فردی محدود میشود و بیشتر و بیشتر سراغ مقیاسهای جمعی میرود. البته نه اینکه داستانهای شخصی را که بسیار برایمان حیاتی هستند باید فراموش کرد (فیلمهای اول شخص خارقالعادهی گرل، آلمودوار و مورتی هم حال و هوای دورانشان را دارند). منظور این است که نیازمان داستانها و استعارههایی است همخوان با حال و هوایی که تویش هستیم، مایی که خودمان هم از کنج خلوتمان پرت شدهایم به یک جهان بیحساب و کتاب، به دنیایی در حال فروپاشی. این وضعیت سینما در آستانهی سال 2020 چه بسا خیز تازهای را سبب شود که با وام گرفتن یک کلمه از اسکورسیزی برای تعریف این ذائقهی ریسکپذیر و بروز استتیک، حسّی و اگزیستانسیل سینما، میگوییم «الکتریزه» کردنِ دوباره.
ده فیلم برگزیدهی دههی دوهزار و ده به انتخاب کایه دو سینما:
- Twin Peaks: The Return, David Lynch (2017)
- Hoyl Motors, Leos Carax (2012)
- P’tit QuinQuin, Bruno Dumont (2014)
- Oncle Boonmee, Apichatpong Weerasethakul (2010)
- Le Livre d’Image, Jean-Luc Godard (2018)
- Toni Erdmann, Maren Ade (2016)
- Mia Madre, Nanni Moretti (2015)
- Melancholia, Lars von Trier (2011)
- Under the Skin, Jonathan Glazer (2013)
- L’Étrange Affaire Angélica, Manoel de Oliveira (2010)