
senses of cinema©
… فرفره در سرآغاز بر همان نگهداشتنِ تکنولوژیِ پیشپاافتاده در دل ماشینآلات کامپیوتری تاکید میکند. در ماتریکس، خم کردن قاشق با نیروی ذهن نشانهی این بود که فرد در دنیایی موازی قرار دارد که میتواند تحت ارادهی او قرار گیرد. در سرآغاز، پاریس در تدوینی که همزمان هم قدرتمند و هم در حال افول است، روی خودش خم میشود اما در نهایت یک بازیچه با تعادل شکننده است که همهی فکر و ذهن را معطوف خودش میکند. یک برنامهی درستوحسابی برای میزانسن که هرگز آنطور که بایدوشاید به پردهی نمایش راه پیدا نمیکند. دلیلش هم فقدان اندکی دیالکتیک یا ذرهای سادگیست، نبودِ توان و توجه. دریغ از طمأنینه: استراتژی فرفره نزد نولان، همان چرخش بیوقفه است میان ضرب شست نشان دادنهای متوالی و بستهبندی و ارائهی مداومِ فرضیهها، دو موضوعی که خارج از آنها فیلم روی خودش فرو میریزد. سیستم رواییِ پُر و پیمان، حفظ عامدانهی جریانی شدید از کنشها و اطلاعات، دیالوگها و موسیقی: تسلسلِ تقریبا بیتوقفِ غرشِ ترومبونها و گیتارِ هانس زیمر، سرآغاز را در سُسِ آنچنان غلیظی فرو میبرد که شک میکنیم نکند قرار است قوامنیافتگیِ اساسی غذا را از چشم پنهان کند…
سرآغاز : استراتژیِ فرفره / سیریل بِگَن / کایه دو سینما / ترجمه: مسعود منصوری