سیریل بِگَن


10 نقصان سینمای مؤلف 8

10Tares-mmansouri-1

10 نقصان سینمای مؤلف، نام پرونده‌ای بود که در شماره‌ی دسامبر 2012 در کایه دو سینما چاپ شد و بحث‌های زیادی را برانگیخت. این پرونده را پیشتر به همراه محمدرضا شیخی، سوفیا مسافر و فرید اسماعیل‌پور برای فصلنامه‌ی سینما و ادبیات ترجمه کرده بودیم. یک نسخه‌ی پی.دی.اف از آن طراحی شده که از لینک زیر قابل دریافت است:

10Tares-mmansouri


«سرآغازِ» کریستوفر نولان در «فیلمخانه»ی 8، ویژه‌نامه‌ی بهار

senses of cinema©

 

… فرفره در سرآغاز بر همان نگهداشتنِ تکنولوژیِ پیش‌پاافتاده در دل ماشین‌آلات کامپیوتری تاکید می‌کند. در ماتریکس، خم کردن قاشق با نیروی ذهن نشانه‌ی این بود که فرد در دنیایی موازی قرار دارد که می‌تواند تحت اراده‌ی او قرار گیرد. در سرآغاز، پاریس در تدوینی که هم‌زمان هم قدرتمند و هم در حال افول است، روی خودش خم می‌شود اما در نهایت یک بازیچه با تعادل شکننده است که همه‌ی فکر و ذهن را معطوف خودش می‌کند. یک برنامه‌ی درست‌وحسابی برای میزانسن که هرگز آن‌طور که بایدوشاید به پرده‌ی نمایش راه پیدا نمی‌کند. دلیلش هم فقدان اندکی دیالکتیک یا ذره‌ای سادگی‌ست، نبودِ توان و توجه. دریغ از طمأنینه: استراتژی فرفره نزد نولان، همان چرخش بی‌وقفه است میان ضرب شست نشان دادن‌های متوالی و  بسته‌بندی و ارائه‌ی مداومِ فرضیه‌ها، دو موضوعی که خارج از آن‌ها فیلم روی خودش فرو می‌ریزد. سیستم رواییِ پُر و پیمان، حفظ عامدانه‌ی جریانی شدید از کنش‌ها و اطلاعات، دیالوگ‌ها و موسیقی: تسلسلِ تقریبا بی‌توقفِ غرشِ ترومبون‌ها و گیتارِ هانس زیمر، سرآغاز را در سُسِ آن‌چنان غلیظی فرو می‌برد که شک می‌کنیم نکند قرار است قوام‌نیافتگیِ اساسی غذا را از چشم پنهان کند…

سرآغاز : استراتژیِ فرفره / سیریل بِگَن / کایه دو سینما / ترجمه: مسعود منصوری


جی. جی. آبرامز 2

 

JJ Abrams. Photograph: Stewart Cook / Rex Features

 

از پرونده‌ی مفصلی که کایه دو سینما در شماره‌ی ژوئن 2013 به جی. جی. آبرامز اختصاص داد، نوشته‌ی سیریل بِگَن را انتخاب و ترجمه کرده‌ام. در «فیلمخانه‌»ی ششم (پاییز 92) پیدایش می‌کنید.

…سال 1982، موقع اکران مهاجمان صندوق گمشده از اسپیلبرگ، سرژ دَنه در متنی یادآور شد که تهیه‌کننده‌ی فیلم، جُرج لوکاس، تا چه حد نسبت به سینما دارای «درکی‌ست همزمان عملی (فوت‌وفن بلد است) و ناشی از تفکر (سینه‌فیل است)». بعد از گذشت سی سال، این گفته قابل تعمیم به هالیوود است. اما در جماعتِ فوت‌وفن‌بلدِ اهل فکر، آبرامز بر جایی به‌غایت منحصربه‌فرد تکیه زده است. جایگاهی که آن‌را از خلال رابطه‌ی ممتازش با اسپیلبرگ و حالا با لوکاس تعریف کرده است؛ اولی تهیه‌کننده‌ی سوپر 8 بود و دومی تولیدکننده‌ی فیلم آینده‌ی جنگ ستارگان است. آبرامز برخلاف گفته‌ای که موقع اکران سوپر 8 سکه‌ی روز بود، فقط یک وارثِ ساده که فرم‌های بی‌نهایت کودکانه‌ی اسپیلبرگ یا فرم‌های شگفت‌آور و اسطوره‌ای-باستانیِ لوکاس را رونویسی کند، نیست. او با دوباره بازی گرفتنِ اثراتِ این فوت‌وفن و تفکر، در مقیاس‌هایی دیگر، به آفرینش این ارث دست می‌زند؛ هم در قالب پیشبرد قراردادی واقعی در تولید اثر و هم به‌عنوان یک ترومای تکرارشونده در منطق تصاویر…