شعر

---

پرواز 1

This entry was posted in شعر on فوریه 19, 2010 by مسعود

پرنده ای که نشسته روی شاخه های تو،
پرواز را نمی خواهد.
تو را می خواهد که تکیده ایستاده ای تنها،
در این زمین بی حاصل لجوج
– در این دروغ بی انتها –
پرنده ای که پریده از شاخه های تو،
پرواز را نمی خواهد
تو را می خواهد هنوز…

---

سپید 1

This entry was posted in شعر on فوریه 18, 2010 by مسعود

آسمان که فرو ریخت،
دستهای تو پیدا بود.
در سراسر سپید سرد،
آنچه می تپید هنوز
نبض تو بود.

---

برف 1

This entry was posted in شعر on نوامبر 6, 2009 by مسعود

لباس سفیدت را که در باد تکاندی
برف آمد
چترها دم فروبستند
و آدمیت روسفید شد…

---

صدای پا 3

This entry was posted in شعر on اکتبر 25, 2009 by مسعود

آهوان تشنه سر برافراشتند
آب ازپوزه هاشان در برکه می چکید
صدای پای تو از پشت بوته ها بود…

---

بهار 1

This entry was posted in شعر on اکتبر 18, 2009 by مسعود

معجزه نبود صدایی که بهار را بشارت داد
تکثیر نفس های تو بود
درکوهسار سینه ام.

---