کدام شگفتی؟ / مقدمه: باید از اینجا برویم، هر دو با هم. اینجا چیزی کم دارد. 6


 

درست از وسط ترجمه می‌آیم اینجا. چند کارِ اتفاقا شیرین که هفته‌هاست نیمه‌تمام روی میز و حالا دیگر کم‌کم روی اعصاب مانده. هفته‌هاست که هر روز صبح چه در مترو چه پشت رُل به این فکر می‌گذرد که امشب چیزی درباره‌ی این فیلم مالیک خواهم نوشت، حتا شده چند خط کوتاه، حتا یک موضع‌گیری ساده و صادقانه. البته هفته‌هاست که هرشب به کلنجار رفتن با همان کارهای نیمه‌تمام و هم‌چنان ناتمام گذاشتن‌شان می‌گذرد. امشب دست‌کم پرانتزی باز خواهم کرد به عنوان مقدمه، برای حرف‌هایی که بیش و پیش از آن‌که درباره‌ی به‌سوی شگفتی باشد، به حال‌وهوای این‌روزهایم برمی‌گردد.

درست حین کار، سر و کارم به تماشای چند صحنه از این فیلم کوچکِ آدام لیانِ جوان افتاد: مایه رو رد کن بیاد. این هم از امراض این روزهای من است: پیش‌کشیدنِ حرفِ فیلم‌های هنوز ندیده! چند دوست خوبِ فیلم‌شناسِ من بسیار فیلم تازه‌ی مالیک را پسندیده‌اند، من نه. نقدهای مثبت درباره‌ی این فیلم هم هست؛ از جمله که این فیلم مملو از قاب‌های زیباست، که استادانه است؛ حرفی‌ست درست، اما که چه؟! قیاسِ به‌قول فضلا مع‌الفارق میان فیلمی خام‌دستانه از یک بچه‌ی تُخسِ نیویورکی (آدام لیان) و فیلمِ فاخری از یک استاد بزرگ (ترنس مالیک) را برای حمله به جریان‌هایی در سینمای معاصر و نه یک فیلم یا یک کارگردان خاص، به‌کار گرفته‌ام (کلمه‌ها را البته به کایه مدیونم): آکادمیسمِ دَلمه‌بسته. اگر درخت زندگی فیلمی رادیکال بود، به‌سوی شگفتی چیزی نیست جز یک رادیکول: فیلمی که ادعای رادیکال بودن دارد اما در آنِ واحد می‌خواهد cool هم باشد، باحال و دلنشین هم باشد، ملوس هم باشد. بن افلک هم داشته باشد، واگنر هم داشته باشد، خطابه هم بخواند.

این پرانتز را به امید حرف‌های بیشتر و البته روشن‌تر در شب‌های نه‌چندان دور، با این جمله‌ی تاتیانا خطاب به مادرش در همان فیلم مورد نظر می‌بندم که گویا حرف دل ماست:

باید از اینجا برویم، هر دو با هم. اینجا چیزی کم دارد.

 


 

 

 


پاسخ دادن به محمدرضا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 ‎افکار در “کدام شگفتی؟ / مقدمه: باید از اینجا برویم، هر دو با هم. اینجا چیزی کم دارد.