صحبت از تولد ژان لوک گدار است. اینروزها بامزهترین مطلبی که دربارهاش خواندهام خاطرهایست که میشل سیمان (سردبیر پوزیتیف) دربارهی تجربه خواندن نوشتههای او نقل میکند. ترجمهاش را اینجا میآورم:
در پانزده-شانزده سالگی خوانندهی کایه دو سینما و پوزیتیف بودم. با این دو مجله بود که من سینهفیل بار آمدم. تروفو یکی از کسانی بود که شوق نوشتن دربارهی سینما را در من دمید. یک روز، در نوزده-بیستسالگی، برای خرید شمارههای قدیمیِ کایه دو سینما به دفتر مجله در شانزهلیزه رفتم. دَم در، به فرانسوا تروفو برخوردم. او هنوز فیلم نساخته بود اما منتقد سرشناسی بود. با خجالت طرفش رفتم و به او گفتم خیلی نوشتههایش را دوست دارم، همانقدر که نوشتههای ریوِت را دوست دارم. گفتم: «اما منتقدی در مجله هست که اصلا دوستش ندارم چون هیچ از چیزی که مینویسد سر در نمیآورم. اصلا او نقد نمیکند و همیشه از هر دری میگوید بهجز فیلم…». عجیب بود که اسمش یادم نمیآمد. گفتم: «همین که دربارهی پیروزیِ تلخِ نیکلاس ری مینویسد…». اینجا بود که تروفو جواب داد: «ژان لوک؟ ولی او مستعدترینِ ماست!»…
ممنون جناب منصوری عزیز.
ارادت احسان.
خب ما هم که جاي ديگري اظهار ارادت کرديم!