تاپ تاپ تاپ
استفان دُلُرم
ترجمه: مسعود منصوری
[…]
مطالعهی فهرستهای مختلفِ طبقهبندیِ فیلمها در آخر سال مثل همیشه آموزنده است. با مهمترین چاشنیِ انفجاریِ مشترکشان آغاز کنیم. فیلمی که همهجا راهش را باز میکند و خود را تحمیل میکند: مدمکس: جادهی خشم. پارسال اینموقع، چهکسی ممکن بود روی دنبالهی یک کالتِ کهنهی دههی هشتادی از یک کارگردان فراموششده شرط ببندد؟ اما حالا مدمکس فیلمِ سال فهرستهای جورواجور است: اولین در ایندیوایر و پرمیِر، دومین در اَنراکوپتیبل، سومین در فیلمکامنت، پنجمین در فهرست خودمان و سومین در فهرست خوانندگان مجله. فهرستی که داعیهی اُبژکتیوترین فهرست را دارد، یعنی سایت اند ساوندِ انگلیسی، 168 منتقد از رسانههای مختلف (از جمله کایه) را گرد هم جمع میکند و دو فیلمی که برای ما فرانسویها سال 2016 اکران میشود را بر صدر مینشاند: 1. آدمکش؛ 2. کَرول؛ 3. مدمکس؛ 4. هزار و یک شب؛ 5. گورستان شکوه. یک فهرست تعجبآور و در نهایت خیلی کایهای. اینبار خبری از پائولو سورنتینو نیست ( اگرچه European Film Awards با همان روشنبینیِ همیشگیاش جوانی را بهترین فیلم اروپایی معرفی کرد). طنینِ سینهفیلیِ «دو آتشه»ی فرانسوی در این فهرست بهگوش میرسد (ویراستاکول و گومش)، اما اِلکتیسمِ موجود در انتخابهای ما در اغلب مواقع اهلنظرِ آنگلوساکسون را سر در گم میکند.
آن تامسن در سایت ایندیوایر، سر در گمیِ مذکور را اینطور خلاصه میکند: «سورپرایزی در کار نیست، کایه (طبق معمول) بر خلاف نظرِ غالب نظر میدهد و مادرم را بهترین فیلم سال انتخاب میکند». طبق معمول؟ واقعیت دارد که فیلم منتخبِ پارسالِ ما، کنکن کوچولو، از آنموقع تا الان روی پردههای آمریکا یک فیلم خُلمَشنگ حساب میشود و هیچجا اسمی از آن برده نمیشود (بهجز نیویورکر که حفظ آبرو میکند). واقعا که این فرانسویها را نمیشود به این راحتی درک کرد… درباره مورتی، مسأله این است که فیلم او [نزد آنگلوساکسونها] صرفا از روی ادب عزیز داشته شده است، نه بیشتر؛ مثل فیلمی کلاسیک که موقع تماشایش خمیازه میکشیم، درحالیکه این فیلم در دقت و گشادهدستیاش نسبت به احساسات بینظیر است. مسلما یک شیوهی دیدنِ چیزها و فیلمها وجود دارد که مختصِ سینهفیلیِ فرانسوی است. از جمله شیوهی دیدنِ سینمای آمریکا. سال گذشته در آنسوی اقیانوس اطلس از فیلم بیقیدوبندی مثل عیب ذاتی چندان نامی شنیده نشد، اما اینجا در هر دو تاپتنِ کایه [نویسندگان و خوانندگان] حضور داشت. لَری کلارک، اَبل فرارا یا دیوید کراننبرگ (که سال پیش نقشهی ستارگان او در هیچ فهرستی نبود) نزد آنها غایب بودند. انگار هرچه سینماگران رهاتر و شخصیتر باشند، و هرچه از ژانرها بیشتر فاصله بگیرند، کمتر جدّی گرفته میشوند و کمتر از حمایت منتقدان آنگلوساکسون نصیب میبرند. انگار جایزهگیرِ ایدهآل برای آنها یک اثر کمالیافته، جدی، بینقص و پایانگرفته است، در حالیکه سلیقهی ما بیشتر متمایل است به فیلمهای خطرکرده، صادق، شگفتآور و خارج از استاندارد.
فایدهی دیگرِ فهرستهای خارجی این است که توجهمان را به فیلمهای دور از انتظار جلب میکنند. ریچارد برودی از نیویورکر تازهترین فیلم اسپایک لی با نام عجیبِ چی-رَک را بر صدر مینشاند. فهرست تاپهای آمریکا با اشتیاق از بروکلینِ جان کرولی و خاطرات یک دختر نوجوانِ ماریِل هِلِر نام میبرند. باید منتظر ماند و دید. از بقیهی دنیا چه خبر؟ آخر دسامبر بقیهی تاپها میرسند، از رسانههای اسپانیولی، برزیلی یا هندی، و آرزو میکنیم در میانشان فیلمهای ملی محبوب کشورها را کشف کنیم. کَرول، کادوی آغاز سال، آن بالاها جا گرفته (اولین برای فیلمکامنتِ نیویورکی، دومین برای ساید اند ساوند و ایندیوایر) و 13 ژانویه در فرانسه اکران میشود. پس بهترین فیلم تاد هینز از امن به بعد، برای سال 2016 رقابت خواهد کرد. دیدن این فیلم یک راه ایدهآل برای آغاز سالی است که برایتان نیکو و شاد آرزو میکنیم.
***
ممنون بابت زحمتي که کشيدي مسعود جان.
ارادت محمدرضا جان.
آقای منصوری کایه ای ها جوانی سورنتینو رو دوست داشتن؟!
نه افشین عزیز، «زیبایی بزرگ» را هم اصلا دوست نداشتند. توی این سرمقاله، دُلُرم داره طعنه میزنه 🙂
سلام،ممنون بابت ترجمه،اگه اشتباه نکنک هم دلرم هم تسه به فاکس کچر 4 ستاره داده بودن،کایه ای ها نظرشون درباره فیلم های قبلی بنت میلر چیه؟کارگردان مهمی در نزدشون هست یا نه؟
با تشکر
سلام محمد عزیز، مَلوزا هم به فاکسکچر 4 ستاره داد و اون رو توی تاپتن خودش گذاشت. میلر بین فرانسویهایی که من میشناسم و دنبال میکنم کارگردان مهمیه به خصوص با فیلم «کاپوتی».