آپاراتوسِ اعظم 7


نمی دانم اگر میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی (1984-1926)، هنوز زنده بود درباره ی «فیس بوک» چه نظری داشت؛ اما حدس زدنش کار دشواری نیست. او با کنکاش و وسواس در تاریخِ پیدایش بیمارستان ها، تیمارستان ها، زندان ها، سکسوالیته و … سعی داشت نشان دهد که با مدرنیته چگونه «فرآیند سوژه سازی» [les pratiques de subjectivation] اتفاق افتاده است. یکی از اصطلاحات کلیدیِ نوشته های فوکو، dispositif است که به انگلیسی apparatus ترجمه می شود. جورجو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی معاصر، در توضیح آن می گوید:

«[…] یک آپاراتوس را دقیقا هر آن چیزی می دانم که به نحوی واجد قابلیت ضبط کردن، جهت دهی، تعین بخشیدن، متوقف ساختن، شکل دادن، کنترل کردن و یا امنیت بخشیدن به ژست ها، رفتارها، عقاید و یا گفتارهای موجودات زنده است. بدین سان نه تنها زندان ها، دیوانه خانه ها، سراسربین، مدارس، اعتراف، کارخانه ها، انضباط ها، معیارها و تدابیر حقوقی و غیره و غیره ( که نسبت شان با قدرت به لحاظی خاص مشخص و بدیهی است)، بلکه همچنین قلم، نوشتار، ادبیات، فلسفه، کشاورزی، سیگار، ناوبری، کامپیوترها، تلفن های همراه و – چرا که نه – خود زبان را نیز در بر می گیرد، که شاید باستانی ترین آپاراتوس باشد. […] در این معنا، یک فرد یا جوهر واحد می تواند مکان فرایندهای سوژه سازی/شدن کثیری باشد؛ مثلا به عنوان تلفن همراه، وب گرد، داستان نویس، هوادار تانگو، فعال ضد-جهانی سازی و غیره و غیره. در زمانه ی ما رشد بی حد و مرز آپاراتوس ها مرتبط با ازدیاد بیش از حد فرایندهای سوژه سازی/شدن است. […] می توان ادعا کرد در روزگار ما حتی یک لحظه هم وجود ندارد که در آن حیات افراد به واسطه ی آپاراتوسی [بخوانید فیس بوک] شکل دهی، کنترل و ملوث نگردد. پس به چه شیوه ای می توانیم با این وضعیت رو به رو شویم، و چه استراتژی ای را باید در کشمکش پنجه در پنجه ی هر روزه ی مان با آپاراتوس ها دنبال کنیم؟ آن چه که باید در پی آن باشیم نه به سادگی نابود کردن آپاراتوس هاست، و نه، آنطور که به نحوی ساده لوحانه پیشنهاد می گردد، استفاده از آن ها به شیوه ای صحیح است [واقعا استفاده ی صحیح از فیس بوک امکان پذیر است؟]. برای  مثال، ایتالیایی که من در آن زندگی می کنم، کشوری است که تلفن همراه [بخوانید فیس بوک] به رفتارهای افراد از سر تا پا شکل تازه ای بخشیده است ( و این امر ایتالیایی ها را مفتخر به لقب telefonino ساخته است). من به نفرتی ریشه دار نسبت به این آپاراتوس دچار شده ام. یعنی آن آپاراتوسی که روابط میان انسان ها را بیش از پیش انتزاعی ساخته است [و این انتزاع با فیس بوک به اوج رسیده است]»*.

 

* آگامبن، جورجو (2007). آپاراتوس چیست؟ و مقالات دیگر. ترجمه یاسر همتی، تهران، رخداد نو، 1389. صفحه 26 تا 28.

 

 


پاسخ دادن به منا لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 ‎افکار در “آپاراتوسِ اعظم

  • منا

    حرف دل من را زده : “من به نفرتی ریشه دار نسبت به این آپاراتوس دچار شده ام. یعنی آن آپاراتوسی که روابط میان انسان ها را بیش از پیش انتزاعی ساخته است [و این انتزاع با فیس بوک به اوج رسیده است]»*.

    از اینکه یک نفر بنشیند و فکر کند و نرم افزاری بنویسد که زندگی مرا تا این اندازه – که فیس بوک – کنترل کند و رابطه ی بین آدم ها را با کد های صفر و یک باینری بگرداند می ترسم.شاید همین ترس است که روابط واقعیم را پر رنگ تر کرده تا مبادا یوزر نیم پسوردش را ازیاد ببرم و هنوز به وادی فیس بوکی ها نپیوستم.

    سپاس از متن

  • مسعود ‎ارسال نویسنده

    به ماهی بالی:
    چه خبر خوشحال کننده ای. موفق باشید.
    به منا:
    چه خوب که عضو فیس بوک نیستی. «حداقل» در سال یک ماه بیشتر از اعضای فیس بوک عمر می کنی.

  • behzad babaei

    با درود به نویسنده ی مطلب , عرض می شود که ادمی را امیال او راهبراند و مالا جهتگیری های او را هم شکل میدهند . از طرفی مرابطه با دیگر انسانها , همواره امر مطلوبی بوده و تسهیل ان نیز از جانب ولو خود شیطان هم امری انسانی است . بنابراین در خصوص فیس بوک و اندیشه های اقای اگامبن
    مخالفت خود را اعلام میدارم …چه , رسانه هایی از این دست به تکثیر انتزاعیات مدد نرسانده اند . ( تکثیر مناسبات انتزاعی )