دوم: شورش علیه متن 4
مقالهها و پروندههای بحثبرانگیزِ کایه دو سینما در سال 2012، با این مقالهی استفان دُلُرم – سردبیر – شروع شد: کارکشتهها(ی بَزک کردن). در یادداشت قبل، به دو ترفند سینمای «جدی» برای به «حاشیه» راندنِ بخشی از سینما و نگهداشتن بخشی دیگر به عنوان «متنِ» اصلیِ (اغلب) مورد ستایشِ جشنوارهها، اشاره کردم. با این حساب، نبرد کایهی متاخر در دو جبهه بوده است. یکم: بازگرداندنِ برخی سینماگران و فیلمها از حاشیه به متن اصلی. سنتشکنیِ این مجله در اختصاص بعضی از شمارهها به موضوعات بهجای فیلمها، در چارچوب همین استراتژی قابل توضیح است؛ موضوعاتی مثل: سینمای جوان فرانسه، سینماگران زن، سینمای درحاشیه و غیره. دوم: انتقاد سرسختانه و گاه بیرحمانه از جریانهایی در فیلمسازی که بخش مهمی از متن اصلی را به اشغال خود درآوردهاند. در جبههی دوم، به سینماگرانی حمله میشود که در بسیاری از محافل «جدیِ» سینمایی، در نشریات صاحبنام و جشنوارههای معتبر – نه فقط اسکار که حتا کن – مورد ستایش قرار گرفتهاند.
استفان دُلُرم، منتقد جوان و خوشفکر کایه دو سینما در این چهار سالی که زمام مجله را بهدست گرفته – سیوپنج ساله بود که سردبیر کایه شد – به همراه نویسندگانِ جوانِ همکارش، جسارت و خلاقیت را به کایهی این سالها برگردانده است. او خود را شاگرد غیرمستقیم سرژ دَنه و تحت تاثیر نوشتهها و نظریاتِ او میداند. مقالهی کارکشتهها بخشی از رویکرد کایهی متاخر به سینمای معاصر را نشان میدهد. انتقاد از سه فیلمِ بلندآوازهی سالِ پیش بهانهی این مقاله است: درایو از نیکولاس ویندین رِفن، دختری با خالکوبی اژدها از دیوید فینچر و بندزن خیاط سرباز جاسوس از توماس آلفردسون.
ترجمهی این مقاله را میتوانید در فصلنامهی سینما و ادبیات (تابستان 92) بخوانید.