فیلمخانهی 4 و 5 ؛ کنِ 2012 به گزارش کایه 4
فصلنامهی فیلمخانه شمارهی 4 و 5 (بهار و تابستان 92) منتشر شد. برای این شماره، پروندهی کایه دو سینما بر جشنوارهی کن سال گذشته (2012) را انتخاب و ترجمه کردهام. در مقدمهی این پرونده از استفان دُلُرم میخوانیم:
کن زیر باران؟ آیا این نگهبانها دارند زیر نگاه شیطنتآمیز مرلین، تابوتی را به کاخ جشنواره میبرند؟ آیا سینما، آنطور که از فیلمهای ماتمزدهی بخش مسابقه پیداست، عجالتا به مقبره بدل شده است؟ از آنجا که بارِ این جشنواره روی دلمان سنگینی میکرد، خواستیم همین حسوحالی را که بسیار هم مورد اتفاق نظر شرکتکنندهها بود، حفظ کنیم. بهجای چسبیدن به فیلمها، بیایید «روحِ» جشنواره را دریابیم و سعی کنیم تا نامی به آن بدهیم. کلماتی که صفحات پیشِ رو را موزون میکنند (نرسالارها، رجالهها، مقبرهها، لیموزینها، حیوانها، مردسالارها) توالیِ مضمونی ندارند. این کار تلاشیست برای خوانشی رک-و-راست از ناخودآگاه جشنواره و فهم منطق پنهان آن. امسال زوالِ تمامعیار ایدهی «فیلم بزرگ» را شاهد بودیم. البته این زوال چیز تازهای نیست، اما تابهحال اینقدر عیان نشده بود. پس بهجای معطل شدن با مشاجرههای سادهلوحانهای مثل ملامتهای گروه لا بَرب* بهخاطر غیبت فیلمهای ساختهشده توسط خانمها در بخش مسابقه (شرط ببندیم که سال آینده تعدادشان زیاد خواهد شد!)، یا بهجای بدگمانیِ حقارتآمیزی که میگوید مورِتی هوای توزیع کنندهاش لو پَکت را در فهرست برندگان داشته، بهتر است از خودِ فیلمها و تصویری که از سینماتوگرافیِ جهانی ترسیم میکنند حرف بزنیم. کن، این بزرگترین جشنوارهی دنیا، این ویترین سینمای مولف، چه تصویری از سینما منعکس میکند؟ سال گذشته چند فیلم بزرگ همهچیز را سر راهشان از جا کنده بودند. امسال اما زهرِ پُرمَکری جشنواره را از پا درآورده بود. حالا شرح حال آن، که خالی از چند پادزهر هم نیست، پیش روی شماست.
*La Barbe گروه فمینیست فرانسوی