فیلمهای بدِ خوب – بخش اول: B is for Bad Cinema 2
چه چیز در سینما “خوب” یا “بد” به حساب میآید؟ گفتمان فیلم چطور باید به سراغ فیلمی برود که برای عدهای “خوب” و برای عدهای دیگر “بد” است؟ آیا اصلا مؤلفهی “ابژکتیو”ی برای تعیین “خوب”و “بد” وجود دارد؟ یا چنین قضاوتهایی از بیخوبن سوبژکتیو و تاثیرمحور است؟
کتاب تازهای که سانی پِرس انتشارش را ماه مارس امسال وعده داده (+)، چنین نامی دارد: B is for Bad Cinema. یک نگاه کوتاه به فهرست مطالب و مقدمهای که خوشبختانه فایل پی.دی.اف آن در دسترس است، اهمیت چنین کتابی را برای این روزهای ما مشخص میکند. چند جمله از مقدمهی کتاب که ترجمهاش را در ابتدا خواندید، اشاره به پرسشی تاریخیست؛ چه در سینهفیلی فرانکوفون و چه در نمونهی آنگلوفون. در فرانسه، کایه دو سینما یک نمونهی کلاسیک برای رفتن به سراغ سینمای کممنزلت – دستکم بهزعم بسیاری از صاحبنظرانِ همعصر – بوده و همچنان هست. کایهی متقدم با اعادهی حییثیت از سینمای آمریکا و با تصویری از سانست بولوارِ بیلی وایلدر بر جلد، کارش را آغاز کرد و در کایهی متأخر (به سردبیری استفان دُلُرم ) گاه به نوعی از سینما یا بهطور کلیتر به مقولات تصویریای پرداخته میشود که بهراحتی نمیتوان آنها را در قالب «هنر» – به مفهوم امری والا و مورد تأیید نخبگان هنرشناس – گنجاند. در میان منتقدان صاحبنامِ انگلیسیزبان هم نمونههای کلاسیک کم نیست. میتوان به سه مقالهی مهمِ دههی شصت در آمریکا اشاره کرد: هنر فیل سفید در برابر هنر موریانه (مَنی فاربر، 1962)، Notes On Camp (سوزان سانتاگ، 1964) و Trash, Art, and the Movies (پالین کیل، 1969) – که عنوان این مجموعه یادداشتها هم برگرفته از همین مقالهی اوست. یا در همین راستا میتوان کمی در زمان جلوتر آمد، به کانادا رفت و مقالهی رابین وود بر سینمای وحشت را مرور کرد: کابوس آمریکایی، 1979.
سینمای «بد»، مجموعهایست از سینمای سری ب، سینمای کالت، سینمای trash، سینمای مشکلدار از نظر اخلاقی، زیباییشناسی و حتا گاه خامدستانه در تکنیک و اجرا. سینمایی که با تعریف عقل سلیم از «خوب»ی نمیخواند اما خواندنِ این سینما همواره کاریست آموزنده و لازم.
ادامه دارد (+)