‎آرشیو روزانه: مارس 15, 2016


فیلمخانه 16

مادرم، نانی مورتی (2015)

«فیلمخانه»ی شانزدهم  (ویژه‌ی بهار 95) منتشر شده است. بخش «پنجره‌ی عقبی» به پیشگامان هالیوودِ نو می‌پردازد (دنیس هاپر، باب رافلسون، پیتر باگدانوویچ و …). تعدادی از مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین فیلم‌های امسال در «سینمای جهان» مرور می‌شوند. معمولا مجله با چند هفته تأخیر به‌دستم می‌رسد اما تا جایی‌که در جریان پیشنهادها و انتخاب‌ها بوده‌ام، اطمینان دارم مخاطبان همچنان راضی خواهند بود.  درباره‌ی «هشت نفرت‌انگیزِ» تارانتینو و «بازگشته از گورِ» اینیاریتو می‌خوانیم؛ دو فیلم به‌ظاهر بی‌ارتباط که در واکاویِ تاریخ آمریکا همدست هستند. فیلم تارانتینو مرا در سالن سینما میخکوب و غافلگیر کرد. در شکاف میان منتقدان فرانسوی، اصلا با نگاه دست‌کم‌گیرانه‌ی کایه‌ای‌ها همراه نبودم. این فیلم باعث شد تا کتابی کوچک اما راه‌گشا که سه سال پیش تعدادی از بهترین منتقدان فرانسوی زیر نظر امانوئل بوردو درباره‌ی این سینماگر مهم دوران ما نوشته بودند، امسال در نسخه‌ای تازه به‌روز شود. فیلم اینیاریتو ناامیدکننده بود اما مدافع جدّی کم نداشت. «پوزیتیف» در شماره‌ی ماه فوریه با تصویری از دی‌کاپریو بر جلد به استقبال «بازگشته از گور» رفت و پرونده‌اش را به آن اختصاص داد. «جنگ ستارگانِ» جی‌جی آبرامز بسیار فرح‌بخش و زنده بود. ریویوی الهام‌بخش و طرفدارانه‌ی میشل شیونِ بزرگ بسیار خواندنی است. اما این فیلم بهانه‌ای شد تا متنی بدیع و مفصل درباره‌ی هریسون فورد انتخاب کنیم که خواندنش را با تاکید توصیه می‌کنم. دوستداران اسپیلبرگ که از دیدن «پل جاسوس‌ها» سر شوق آمده‌اند، مقاله‌ای جذاب درباره‌ی آن پیش رو دارند. خوشحالیم که با این فیلم سرانجام فرصت ترجمه‌ی مقاله‌ی مهم جاناتان رُزنبام درباره‌ی «هوش مصنوعیِ» اسپیلبرگ فراهم شد. از میان فیلم‌های غیرآمریکایی، نوبت به دو فیلم مهم سال رسید: «همین حالا نه همان موقع» از هونگ سانگ‌سو و «مادرمِ» نانی مورتی. نوشتن درباره‌ی فیلم مورتی یک فرصت استثنائی برای من بود تا پی چیزی فوق‌طبیعی بروم که در اولین دیدار با فیلم تجربه کرده بودم و به نوشتن برای تجسّد بخشیدنش با کلمات محکوم شده بودم. باید به آن‌جا برمی‌گشتم؛ به خیابان‌های شبانه‌ی رُم زیر نور چراغ‌ها و پروژکتورها، به صف آدم‌هایی که مقابل سینما ایستاده بودند وقتی لئونارد کوهن ترانه‌ی مفتون‌کننده‌اش را زمزمه می‌کرد. باید کارنامه‌ی نانی مورتیِ شگفت‌انگیز را مرور می‌کردم تا دستگیرم شود چرا سرژ دنه او را مورتیِ بزرگ خطاب می‌کرد. وقتی گذارم به آن حوالی افتاد، بیشترین چیزی که مرا به خود می‌خواند این واقعیت روشن بود که این سینماگر را از سینما چاره‌ای نیست. سینماگر بزرگ (چه هونگ سانگ‌سو باشد چه نانی مورتی) در این حوالی پرسه می‌زند؛ جایی «در جستجوی نوعی حقیقت شخصی» [نقل از جان کاساوتیس]. نوشته‌ی «میزانسن اعتراف» درباره‌ی «مادرمِ» مورتی، بیش از هر چیز نوعی هم‌آوایی با این جستجو و واکاویِ شخصی است.