در کایهی متأخر چه میگذرد؟ برای مثال، چه میشود که فیلمِ اغلب تحسین شدهای مثل «عشقِ» هانکه در یک پروندهی اختصاصی، اینطور سرزنش میشود اما فیلمساز سرگرمیسازی مثل جی.جی. آبرامز و فیلم تازهاش «پیشتازان فضا: بهسوی تاریکی» در پروندهای مفصلتر مورد ستایش قرار میگیرد؟ در این چهارسالی که استفان دُلُرم و همکاران جوانش زمام را در دست دارند، حق با کدام گروه بوده است: هوادارانی که این کایه را جذابترین نشریهی حالحاضر با رویکرد سینهفیلی میدانند یا منتقدانی که این مواضع را صرفا تقلید کودکانهای از بزرگان پیشینِ کایه و بهقصد جلب نگاهها میدانند؟ شاید بهتر باشد بهجای افتادن در دام این سوال انحرافی و در درجاتِ پایینترِ اهمیت، به سوال اول این مقدمه بپردازیم. به این منظور، رجوع به نوشتههای راهگشا – بهویژه اگر دسترسیِ تماموکمالی به همهی نوشتهها وجود نداشته باشد – میتواند نورِ محدودی برای جستجوی پاسخ بتاباند. از میان نقدها و پروندههای سال پیش (2012) کایه دو سینما، سه متن، به تعبیر سردبیر آن، دارای اهمیت کلیدی بود: «پروندهی جشنوارهی کن 2012[1]»، «کارکشتهها(ی بَزک کردن)[2]» و پروندهی «10 نقصانِ سینمای مؤلف». ترجمهی این پروندهی آخر در فصلنامهی سینماوادبیات، پاییز 92، منتشر شده است. ترجمهی این سه متن، که جمعبندیِ مواضع انتقادی و گاه تندوتیز کایه نسبت به فیلمهای سال پیش است، بههمراه نوشتهها و نقدهای پراکندهای که در سالهای اخیر از کایهی متاخر به فارسی برگردانده شده، شاید تا حدی بتواند کنجکاویِ خوانندهی فارسیزبان نسبت به حالوهوای این روزهای کایه دو سینما را ارضا کند. ممنونم از استفان دُلُرم – سردبیر کایه – برای استقبال صمیمانهاش از درخواستهایم برای اجازهی ترجمه و از دوستانی که کار اصلی در ترجمهی پروندهی «10 نقصان…» را بهعهده داشتند.
10 نقصانِ سینمای مؤلف
خسته نباشي مهندس عزيز…
ممنون ادریس جان.
نفسگير بود… نفسگير! ممنون که بودي و هستي
ممنون از زحمتی که برای آن کشیدی محمدرضای عزیز.