جوان و زیبا 2


جوان و زیبا، فرانسوا اُزُن، 2013

یک دلیل دیگر برای ناامیدی از سینمای این چند سال اخیرِ فرانسه (بله، استثنائاتی معدود و به‌غایت تحسین‌برانگیز هم هستند). نمی‌خواهم وارد صحت‌وسقم این بحث تاریخی شوم که آیا اصولا سینماگران فرانسوی نسبت به همتایان آمریکایی‌شان قصه‌گوی خوبی هستند یا نه (ناگهان یاد یک استاد قصه‌گوییِ پیش از موج‌نو افتادم: ژان گرِمیون)، اما چیزی که درمورد جوان و زیبای فرانسوا اُزُن باید بفهمیم را خودش درست در همان سکانس افتتاحیه کف دست‌مان می‌گذارد: داریم از داخل یک دوربین، مانکن زیباروی فرانسوی (مارین وَکت در نقش ایزابل) را در حال حمام آفتاب کنار دریا دید می‌زنیم. فرانسوا اُزُن همه‌چیز برای ساخت یک فیلم خوب در اختیار داشته: یک بازیگر زیبا، موضوعی بحث‌برانگیز (تن‌فروشی یک دختر 17 ساله از طبقه‌ی متوسط بدون نیاز مالی) و شهر پاریس! ولی او تنها به دید زدن از دور قناعت کرده است. دل‌خوش بودن به میزانسن‌های شیک و طفره رفتن از تبدیل موضوع فیلم (سکسوالیته نزد دختری درآستانه‌ی استقلال سنی) به یک «مسأله»ی انسانی و سینمایی، منجر شده است به تداوم مکانیکیِ سکانس‌ها و پشت هم آمدنِ چهار فصلی که حتما باید یک میان‌نویس آن‌ها را به اطلاع‌مان برساند (تابستان، پاییز، زمستان و بهار).


‎پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 ‎افکار در “جوان و زیبا