اینجا ترجمهی بخش کوتاهی از یادداشت ونسان مالوزا (از نویسندگان کایه) دربارهی اسکار 2015 را میآورم:
مُسکّنترین و بیدوامترین فیلمها توجه را از شاهکارهایی واقعی مثل فاکسکچرِ بِنِت میلر و گراند هتل بوداپستِ وِس اندرسن (برندهی فقط چند جایزهی تکنیکی) دزدیدند. لینکلیتر و ایستوود صحنه را به سینماگری واگذار کردند که انگشتِ کوچکشان هم بهحساب نمیآید. […] اگرچه بِردمَن بدترین فیلمِ آلخاندرو ایناریتو نیست، اما در صحنهی «سینمای سوپر-مؤلفِ بینالمللیِ» امروز، او کماکان دستوپا چلفتیترین و وفادارترین آدم به هنرِ پرطمطراق باقی میماند.
او یک تکنیسین زبردست است با سینمایی مصنوعی که با طیب خاطر از راه ارعاب (بهخصوص با خُلبازیهای ملودراماتیک) یارگیری میکند. سینمای او به مدد «ضربهها[1]» و با نسخههای نُقلیِ کاملا شناخته شده (اجرای بازیگرها، سوژههای بزرگ سربآجین و افادههای سبکی)، قند در دلِ پرشوکتترین جشنوارهها آب میکند.
تماشای فتوحاتِ ایناریتویِ عشق سگی شاید میارزید، اما حرفهی این سینماگرِ مکزیکی مدتهاست در سراشیبیِ تظاهر افتاده است. امروز این تظاهر، کمدیِ سیاهِ «بِردمن» را نه همان چیزی که واقعا هست (یک سرگرمیِ موقر)، بلکه یک ژستِ فوقالعاده شجاعانه جا میزند.
[1] بازی کلامی: میتوان «شلیکها» هم معنا کرد که اشاره دارد به موفقیتِ هنریِ قهرمانِ «بردمن» با شلیک به خود.
آقاي مسعود خان، من هم فيلم رو ديدم و واقعاً چندان ارتباطي با آن نگرفتم. به نظرم از آن لحظههاي نابي که مثلا در 21 گرم و در ورودي خانهي نائومي واتس بين او و شون پن شکل گرفت، در فيلم اخير خبري نبود. فقط انگار قرار بوده مقهور چيرهدستي ايناريتو باشيم. شايد تنها چيز به ياد مانده از اين فيلم، زبان زدنهاي مايکل کيتن به لبهاي خشکيدهاش باشد.
تاکیدی زیاد شما روی فیلم فاکسکچر را نمی فهمم ، اگر به صورت مبسوط بفرمایید چرا یکی از بهترین فیلم های سال است ممنون می شوم .
حتما ظرف چند ماه ديگر.
ممنون جناب منصوری عزیز.
خواهش احسان جان.
آقاي مسعود خان، من هم فيلم رو ديدم و واقعاً چندان ارتباطي با آن نگرفتم. به نظرم از آن لحظههاي نابي که مثلا در 21 گرم و در ورودي خانهي نائومي واتس بين او و شون پن شکل گرفت، در فيلم اخير خبري نبود. فقط انگار قرار بوده مقهور چيرهدستي ايناريتو باشيم. شايد تنها چيز به ياد مانده از اين فيلم، زبان زدنهاي مايکل کيتن به لبهاي خشکيدهاش باشد.