پانزدهمین شمارهی فصلنامهی فیلمخانه یک شمارهی زمستانهی جاندار است که جلد گرمِ «اُزو»ییاش را از موضوع «پنجرهی عقبی»اش وام میگیرد: بازخوانی اُزو، میزوگوچی و ناروسه به همت وحید مرتضوی و دوستان مجله. در کنار دیگر بخشهای خواندنیِ این شماره (از جمله بزرگداشت شانتال آکرمن)، بخش «سینمای جهان» هم – که این شماره فرصت تهیه و تدارکش به من سپرده شد – یک ضیافت سینهفیلیِ مفصل تدارک دیده است. مقدمه و فهرست مطالب آن از این قرار است:
مقدمه: آخرین شمارهی سال، به خاطر آوردنِ سینمای جهان در سالی که میرود است. سالِ در حال گذر پر از اعجازهایی است که انتظارها را برای سالِ در راه بالا میبرد و حجم محدود بخش «سینمای جهانِ» ما برای به اشتراک گذاشتن اینهمه را بیشتر از همیشه آشکار میکند. شگفتیها بسیار و انتخاب دشوار است. قرارمان با جمعی از بهیادماندنیهای امسال به شمارهی آغازگرِ سال آینده موکول شد: بازگشت باشکوه هو شیائو شین با آدمکش، بالیدن سینمای اول شخصِ نانی مورتی در مادر من، و رجوع اسپیلبرگ به اسپیلبرگیترینِ سینمایی که از او بهخاطر داریم با پل جاسوسها. «سینمای جهانِ» شمارهی حاضر را با دو فیلم بزرگ سال آغاز میکنیم؛ سایهی زنانِ فیلیپ گرل جایی است که تاریخ و روابط خصوصی در خیابانهای آرام و کُنجهای دنجِ پاریس در هم تنیده میشوند، و اسبْ پول پدرو کوستا با تاریخ و سیاست در راهروهای بیمارستانِ اشباحِ سرگردان ملاقات میکند. کوشیدهایم به تنوعِ سلیقهی سینهفیلی پایبند بمانیم: چه در انتخاب فیلمهایی که مسألهآفرین بودند (بیآنکه از دنیای ژوراسیک و انیمیشن پشت و رو غافل شویم)؛ چه در طیف نویسندههای معاصری که برای ترجمه به آنها رجوع کردیم (از ژاک رانسییر و امانوئل بوردو و آدرین مارتین و نویسندگان کایه دو سینمای معاصر گرفته تا نویسندههای جوان و کمنامونشان)؛ و چه در گستراندن دایرهی واکنش به فیلمهای روز با اضافه کردن بخشی برای ریویوهای کوتاه. در آخرین شمارهی سال، فرصت را برای پرداختن به سینماگرانی غنیمت میشمریم که یا مجالی به آنها نرسیده و ناشناس ماندهاند (پُل وکیالیِ بزرگ و کوئنتَن دوپیوی بازیگوش) یا به اندازهی اهمیتشان فرصتی برایشان نبوده (برادران داردن). به خواب زمستانیِ جیلان بر میگردیم تا بگوییم چرا در تجلیلهای دستهجمعیِ دوستانمان غایب بودیم. از وِس کریون یاد میکنیم که امسال از دنیا رفت و همین را برای ترتیب دادن یک پرونده برای سینمای وحشتِ معاصر بهانه کردیم. و البته آخرین شمارهی سال، وقت آرزو کردن برای سینمایی بهتر در سال آینده هم هست / مسعود منصوری
فهرست مطالب:
– عشقهای پنهانی / سایهی زنان، فیلیپ گرل / ژان سباستین شوون، ترجمهی راز گلستانیفرد
– جادهی ارواح / اسبْ پول، پدرو کوستا / ژاک رانسییر، ترجمهی مهدی سنگلجی
– پیکسار یا عصر انسان / پشت و رو، پیت داکتر / ژان فیلیپ تسه، ترجمهی محمدرضا شیخی
– هنر دوست داشتن / دنیای ژوراسیک، کالین ترهوارو / کَمی برونل، ترجمهی زهره مهدیزاده
– غرابتهای آقای اُوآزو / واقعیت، کوئنتَن دوپیو / جاناتان رامنی، ترجمهی فرزام امین صالحی
ریویوهای کوتاه:
– ونسان فلس ندارد، توما سالوادور / مسعود منصوری
– کمر قرمز، آنتوان بارو / آیین فروتن
– جوانی، پائولو سورنتینو / ونسان مَلوزا، ترجمهی مهدیس محمدی
– ویکتوریا، سباستین شیپر / فلورانس مایار، ترجمهی مهدیس محمدی
– کبوتری نشسته بر شاخهی درخت به هستی میاندیشید، روی اندرسون / گاسپار نکتو، ترجمهی مهدیس محمدی
– قبیله، مارسولاف سلابوشپیتسکی / وحید مرتضوی
– مادر من، نانی مورتی / مهدی امیدواری
– بانوی آمریکا، نوا بومباک / مهدی پیلهوریان
***
پروندهای برای سینمای وحشت معاصر:
– بزرگداشت وس کریون / اُلیویه پِر، ترجمهی مریم رزازی
– چیزی میآید! / تعقیب میکند، دیوید رابرت میچل / مایکل کورسکی، ترجمهی علیسینا آزری
– تردید / ایدههای دربارهی سینمای وحشت معاصر / آدرین مارتین، ترجمهی کامران معتمدی
***
– پل وکیالی، نگاهی اجمالی / ونسان پُلی، ترجمهی امینه شریفی
– شلیک اما به وقت نامناسب / خواب زمستانی، نوری بیلگه جیلان / وحید مرتضوی
– بهای زندگی / دربارهی دو روز و یک شب و سینمای برادران داردن / امانوئل بوردو، ترجمهی مسعود منصوری
کانال رسمی وبلاگ نویسان ایرانی در جهت معرفی وبلاگ نویسان و گسترش فرهنگ وبلاگ نویسی از تاریخ 25 اسفندماه رسما افتتاح خواهد شد.
هم اکنون به جمع بزرگ ما بپیوندید و ضمن آشنایی با دیگر وبلاگ نویسان برتر ایران، وبلاگ خود را به میلیونها کاربر تلگرام معرفی کنید.
معرفی روزانه 10 وبلاگ ایرانی به همراه یکی از پستهای وبلاگ مربوطه، از بین وبلاگ اعضای کانال
لینک عضویت در کانال تلگرام وبلاگ نویسان ایران:
https://telegram.me/joinchat/BKTFcz5VH08OGPxUBsGJTA
در صورت وجود هرگونه مشکلی جهت عضویت در کانال، کافیست شماره همراه خود را به آدرس زیر ایمیل نموده تا لینک دعوت به عضویت از طریق نرم افزار تلگرام برای شما ارسال گردد.
irblogs@yahoo.com
آقا انگار از امانوئل بوردو بايد بيشتر بشنويم.
حتما همینطوره محمدرضا 🙂