‎آرشیو روزانه: ژوئن 20, 2011


روزی که سایت شدم 12

حالا دیگر می توانم بروم توی یک سایت درست و حسابی مثل بی بی سی فارسی کامنت بگذارم: چه سایت خوبی دارید. راستی با تبادل لینک موافقید؟ خوب بله، آخر ما هم خیر سرمان “دات.کام” شدیم رفت!

نه این که چون مادرش بهترین معلم ادبیات من بوده، نه حتا به خاطر اینکه بیست و دو سال است که دوست من است، نه چون از آن آدم هایی است که هم برق شریف خوانده و هم عاشق ادبیات و تاریخ است، نه، همه این ها هم البته هست، ولی دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ آ، من می خواهم از سعید، صاحب وبلاگ کتیبه (فشار دهید) تشکر کنم چون باعث و بانی “دات.کام” شدن ما شد.

یک دوست نازنین دیگر هم دارم که برای خودش “ارباب لوگوها”ست. حالا که دارد اینجا را می خواند خودش می فهمد منظورم با اوست، او به من گفته اگر سایت دار شدم، یک لوگوی دبش برایم طراحی می کند. ما هم حالا منتظریم.

این سومین جایی است که در آن می نویسم. اولی www.mansouriarch.blogspot.com و دومی هم که www.msmansouri.wordpress.com بود و هر دوتا به خاطر فیلتر بودن میزبان هایشان، در ایران به روش “حلال” در دسترس نبودند. به احترام دوستانی که این دو لینک را هنوز دارند، آنجا ها را هم یک جوری به اینجا وصل می کنم تا ببینیم در آینده چه پیش می آید.


سمفونی مردگان

… پدر که تازه متوجه آسمان شده بود سر بلند کرد و قرص خونینی از خورشید را دید، غبار سیاه رنگی احاطه اش کرده بود، و صدای گنگ هیاهویی از جایی دور به گوش می رسید. انگار کسی مویه می کند، یا مردی صیحه می کشد. لرزه بر اندام پدر افتاد و برای اولین بار از تنهایی خود ترسید. خانه در تاریکی محض فرو رفته بود و دنیا اعتبار خود را از کف داده بود. پدر تنها توانست در آن تاریکی پاپاخش را به یک جا بیاویزد. و آنگاه از پله ها پایین دوید.

 مادر زیر لب ورد می خواند و با صدای محزونی گریه می کرد. اورهان لب حوض نشسته بود. آسمان غرق در ستاره شد. آن قدر ستاره در آسمان بود که در هیچ شبی آن همه ستاره دیده نشده بود. پدر کنار مادر ایستاد، گفت:” این بلاست که نازل شده. می دانید معنی این چیست؟ ” کف دو دستش را نشان داد د با حالتی تب زده گفت:” ما خون کرده ایم؟”

مادر گریه کرد و پدر گفت:” این اعمال ماست، اعمال ما و بچه های ما. خدایا تو نخواه.” …

سمفونی مردگان، عباس معروفی، انتشارات ققنوس، چاپ چهاردهم، تهران 1388

برنده جایزه سال 2001، بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ