نه معماری جذاب ترین حرفه دنیاست و نه معماران تافته جدابافته ای هستند. از شروع آن حرفها و حکایت ها حالا پانزده سال می گذرد، فقط کمی کمتر از نیمه عمرم تا حال. حالا همه آن شورها و شیطنت ها، دست انداختن سال پایینی ها و دست گرفتن برای رشته های دیگر، بیشتر یک خاطره خوب است.
جذاب است، حداقل به نظر شخصی من. قدم زدن در نوع خوبش، تجربه ای است یگانه. مثل دیدن یک فیلم خوب در سالن تاریک سینما. نوع خوبش ارزشمند است و قابل احترام حتا اگر جاودانه نباشد. به سه دلیل نوستالژیک، این حرفه از نگاه من ارزشمند است:
دلیل اول:
دلیل دوم:
و دلیل سوم:
این دلایل به یک عصر طلایی در معماری معاصر ایران تعلق دارند که با یک انفجار بزرگ طومارش درهم پیچیده شد. حالا پرکارترینشان نادر اردلان است که در حاشیه جنوبی خلیج فارس فعالیت می کند. صحبت از آن دوران حوصله دیگری می خواهد، عجالتا می توانید اینجا مصاحبه اخیر هوشنگ سیحون را ببینید، اینجا وب سایت کامران دیبا و اینجا وب سایت نادر اردلان را.
و اما آرزو
برنده شدن در مسابقات معتبر بین المللی و تاثیر گذار بودن در این حرفه، نه در توان من است و نه آرزویش را دارم. آرزویم خیلی کوچکتر و برای خودم خیلی بزرگتر از آنهاست. قبلش می خواهم از مهندس “یونس خردمند” عزیز تشکر کنم که شروع کار حرفه ای ام با او بود و مهندس “شهاب الدین ارفعی” که اعتمادش به من، طراحی پروژهای مختلف در هرمزگان دوست داشتنی ام را به همراه داشت. از هتل و مسکونی و آموزشی و مذهبی و تجاری های ریز و درشت تا کتابخانه مرکزی بندرعباس. کوچکترین این پروژه ها، برای من اتفاقا دوست داشتنی ترین شان است. یک مجتمع فرهنگی در زادگاه اجدادی ام: فین، شهری کوچک در نزدیکی بندرعباس.
آرزویم این نیست که این پروژه خوب اجرا شود، چون می دانم که احتمالش خیلی کم است. حتا این نیست که اسمی از من در جایی از آن باشد، چون حتا نام مشاور هم به نام مشاور دیگری تغییر کرده! در آخرین دیدارم از این شهر، متوجه شدم:
نام درست مشاور: مهندسان مشاور ارگ بم کرمان
ساده انگاری است اگر فکر کنم مثلا بتن های نمایان این پروژه خوب از کار دربیاید.
روز شما هم که حرفه معماری دارید مبارک
دلایل خوبی برای معماری گفتید بزرگان معماری ایران