راز جهان 3


 

که با تو گفته است راز جهان را؟

چه زمزمه می‌کنی با خود

سَر که در درونِ تو می‌کنم هربار؟

شب که می‌رسد از راه،

پیر که می‌شود آدم،

پشتِ فریادهای شُرشُرِ آب

و لابه‌لای مه غلیظ و نفس‌گیرِ حمّام

سخت است باورِ اینکه آن تصویرِ در آینه از آنَت نیست.

چرا به خیال کسی نمی‌رسد

که از امتداد موربِ این چاه

راه زیادی به انتها نمانده است؟

 

 

 


‎پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 ‎افکار در “راز جهان