محال است باور اینکه چطور چنان جادوگر نابغهای از لیست «مؤلفانِ» تعریفشدهی تروفو خط خورد و قدر ندید. تروفو فیلمنامهنویسِ کارهای گرمیون را به آنچه «سینمای کیفیتِ» فرانسه مینامید منتسب و محکوم به حذف کرد. ژان گرمیون فیلمسازی را از دههی بیست شروع کرد و تا اوائل دههی پنجاه ادامه داد. از جمله کسانیست که نه فقط سینمای فرانسه، که سینما در تمامیّت خود را مدیون کارهایش کرد. پل وکیالی، سینماگر و نویسندهی دانشنامهی سینماگران فرانسوی دههی 30، در مصاحبهای میگوید: «در کارهای گرمیون احساسها متصل به دورهای هستند که آندوره به نوعی سیاست متصل است. پس نیازی به صحبت از سیاست نیست، کافیست از احساسها صحبت شود. و از این طریق، میتوان هر چه از سیاست در نظر داشت را وارد فیلم کرد. در کارهای او نوعی گشادهدستی و استقلال از ایدهها هست که بهطور مثال نزد رنوار و دیگران نیست. جدای از این، ما با یک انسان و یک سینماگر مواجهیم. سینماگری که یک جستجوگر واقعیست، و این نزد همهکس در آن دوره دیده نمیشود. باید «لیز کوچولو» را دوباره نگاه کرد. باید دوباره اولین سکانسش در زندان را نگاه کرد. باید دید که او چطور با مقولهی صدا برخورد میکند و این در حالیست که صدا تازه وارد سینما شده…». اینجا میتوانید دقایقی از «جادو»ی او را در فیلم «دائینای دو رگه» ببینید. فیلمی که امروز بهصورت ناتمام در قالب دی.وی.دی در دسترس است. (اولین؟) متن نسبتا مفصل به فارسی دربارهی ژان گرمیونِ بزرگ، بزودی در فیلمخانهی تابستان…