هجدهمین شمارهی فصلنامهی «فیلمخانه» منتشر شده است. بخشهای متنوع آن، از بحث سینمای «هنر و تجربه» و سینمای مستقل گرفته تا مقالهها دربارهی کیارستمی و اوفولس و …، میتواند خواننده را تا انتها با خود همقدم کند. به همراه دوستانم در «سینمای جهانِ» این شماره تلاش داشتهایم تا این بخش از منشأیی درست بجوشد. پیداست که این حجم کوتاه تنها قادر است، دستبالا، دریچهای کوچک باشد به آن دریای پرنور که پیش روی ما تا چشم کار میکند امتداد مییابد، گاه آرام، گاه پرخروش، و همواره متکثر و رنگبهرنگ. شمارهی پیش را، خاطرتان اگر باشد، با یک «نه»ی بزرگ ابتدا کرده بودیم. «نه» به فیلمی که اتفاقا رونق بازارِ جایزهها و جشنوارهها را داشت – «پسر شائول» را میگویم. پس نوبتی هم اگر بود این شماره را با یک «آری» باید آغاز میکردیم. آری به یلهبهرها بودن، به در خود و با خود بودن، به آزمندِ رابطههای انسانی بودن، و به همزمان ساده و جادویی بودن. پس سروقتِ سه نیویورکیِ مستقل رفتیم. بیاندازه خوشوقتم که «سینمای جهانِ» پاییز را فیلمی افتتاح میکند که با لحظههای گذرایش، و با فضاهای همزمان کوچک و بزرگش، و با خانه و شهر و خیابانش، و با آن آبراههاش زیر نور موربِ خورشیدِ رو به افول، یکی از شگفتیهای فروتنِ سال پیش بود – چطور میتوانم از «بهبودِ» جان مگری صحبت کنم و کلام رنگ شیفتگی به خود نگیرد؟ پس این «آری» به آن «نه». بعد از پرسهای کوتاه و توقف در سه ایستگاه در نیویورک، نوبت به چند فیلم مهمِ ماههای اخیر میرسد. «اهریمن نئونی» از نیکلاس ویندینگ رفن فیلمی مسألهساز بود، و برای من دردسرآفرین. شبحی بود که درست پس از پایان نمایش فیلم روی پرده، و روشن شدن چراغهای سینما، مرا تعقیب میکرد. سایهای بود روی دیوار. «سبک و سیاق» را دیرهنگام و در آخرین روزهای باقیمانده به چاپ روی کاغذ آوردم. و این پاسخ به پرسشی بود دیرین و شخصی. موادومصالحی بود که از اینجا و آنجا در ذهنم رسوب کرده بود و شاخوبرگ زده بود و حالا بهانهای یافته بود تا به بیرون سرک بکشد. نه لزوما دربارهی فیلم، به بهانهی فیلم. اما نتیجهی محتومِ گام زدن در سینمای جهان، فیلمهاییاند که ما را سر شوق آوردند و امیدوارمان کردند، و طریقی ناآشنا را پیش پایمان گذاشتند («هزار و یک شب» از میگل گومش برای مثال)، و ما را در سوگ مؤلفشان اندوهگین کردند («این یک فیلم خانگی نیست»، شانتال آکرمن). در ادامه، بعد از مرورهای کوتاه بر فیلمهای کمتر دیده شده، سراغ مارک رایلنس میرویم که پس از درخشش در «پل جاسوسها» حالا باید همکاریهای بیشتر او و اسپیلبرگ را منتظر باشیم. در نهایت، به دو چهرهی فراموشنشدنیِ سینما ادای احترام میکنیم که امسال از دنیا رفتند، آندره ژوافسکی و مایکل چیمینو.
پرسه در نیویورک
ایستگاه اول – هارلم
ترمیم، ساختهی جان مگری / نوشته بیلگه ابیری، ترجمه: سیاوش رنانی