دیوید بوردول تئوریسین و منتقد فیلم نامدار آمریکایی و استاد دانشگاه ویسکانسین-مدیسون، بعد از بازدید از موزه تن تن در بلژیک، در وب سایتش مطلبی به نام شهر تن تن نوشته است که ترجمه بخشهایی از آن با افزوده هایی از نگاهتان می گذرد.
او معروفترین شخصیت خیالی بلژیکی در دنیاست، بسیار معروفتر از هرکول پوآرو، ولی من او را حدود شصت سال نادیده گرفته بودم. تن تن بخشی از کودکی من نبوده و تا این اواخر هیچ وقت ماجراهایش برایم جالب نبوده است ولی ناگهان به اهمیت آن پی برده ام و فهمیده ام که هرژه (ژرژ پراسپر رمی با نام هنری هرژه، نویسنده و کارتونیست بلژیکی و خالق تن تن 1983-1907 ) کارتونیست بزرگی است. در واقع به نظرم کاری که او انجام می دهد آن است که سینما را قابل فهم می کند.
“من از سینمای رایج ابزار دکوپاژش را برداشت کرده ام، همین که یک شخصیت اهمیت پیدا می کند، آن چه انجام می دهد را نشان می دهید. شات ها را تغییر می دهید و یک صحنه واحد را از فاصله بسیار دور و بسیار نزدیک نشان می دهید. هرژه 1939 “
بیشتر منتقدان هرژه می گویند که او یک خوره فیلم بوده و خیلی از موقعیت ها را از روی فیلم های دهه های 1920 و 1930 کشیده است. مانند سینمای هالیوودی، داستان های او جذاب ترین تکنیک ها را در خدمت قصه گویی روان به کار گیرد. وقتی آدم داستانهایش را می خواند، به غنی بودن شگفت انگیز تصویر سازی آنها پی می برد. وقتی به تصویرها به عنوان تصویر نگاه می کنید می بینید که چطور ترکیب بندی و رنگ و جزئیات، به نرمی روایت را پیش می برد. هرژه کاملا به اهمیت تصویر سازی درخشانش آگاه بود ولی آن را در خدمت روایت بزرگتری می دید. او می گوید :” من سعی نمی کنم تا فقط قصه ای بگویم، بلکه مهمتر از آن سعی می کنم تا قصه ای بگویم. تفاوت ظریفی بین این دو وجود دارد.”
در اینجا نگاهی می اندازیم به تصویر سازی صحنه ای در کتاب راز اسب شاخدار (تصویر بالا از چپ به راست):
در این صحنه جیب تامپسون و تامسون (در نسخه اصلی و ترجمه فارسی: دوپوند و دوپوند) را در خیابان زده اند. هرژه در این تصاویر جزئیات پیش زمینه را حذف کرده است تا نگاه را روی بازی گرافیکی شخصیت های مشکی پوش متمرکز کند. در تصویر دوم زاویه ایستادن شخصیت نسبت به کادر، عکس تصویر اول است و این بازی در تصویر یکی مانده به آخر تکرار می شود. تصویر سوم بالا با آخرین تصویر قرینه سازی شده است. در این بین و در گفتگوی بین دو کارآگاه (شخصیت های مشکی پوش)، عصاها و دست به دست شدنشان، تنوع ظریفی در ترکیب بندی ایجاد کرده است. تمام این شوخی های تصویری بر پایه یک اصل وجودی دو شخصیت بنا شده است: تامپسون و تامسون در تمام رفتار و گفتارشان قرینه یکدیگرند.
این مطلب در هفته نامه ندای جوان مورخ 30 مرداد 1389 به چاپ رسیده است.
سلام.من متن کامنت شما رو توی وبلاگ آقای نیستانی خوندم.بسیار زیبا تصویرپردازی کرده بودین.فک نمی کردم معمار باشین!به هر حال نظرم و کنجکاویم رو اون نوشته جلب کرد.نمیدونم چقدر می نویسید ولی من علاقه مند شدم باز هم از شما بخونم.