طعمِ آمریکا در «فیلمخانه» 7


خبرِ خوب این­که، اولین شماره‌­ی فیلمخانه، فصلنامه‌­ی تخصصی سینما، همین روزها منتشر می­شود. علیرضا رسولی­نژاد (+) بعد از کارنامه­ی خوب فیلمسازی­اش، این­بار وسواس و کمال­خواهی­اش را در راهی به­کار گرفته که به گمانم حتا سخت­روتر از ساختِ فیلم است. یکی از بحث­های به­جایِ این شماره، برمی­گردد به رابطه‌­ی سینمای اروپا و آمریکا، یک پاراگراف از ترجمه­ام برای همین بخش را این­جا می­آورم:

طعمِ آمریکا

نوشته­ی آنتوان دو بِک

ترجمه: مسعود منصوری

نوشته­ی پیش رو ترجمه­ی مقدمه­ی کتابی­ست به نام طعم آمریکا که کایه دو سینما در سال 2001 و مصادف با پنجاهمین سالگرد انتشار این ماهنامه، چاپ کرده است. اهمیت این نوشته از آن­روست که جایگاه سینمای آمریکا برای کایه­ای­ها را به­طور خلاصه شرح می­دهد. این نوشته به نوعی تاریخچه­ای از فراز و فرود این ارتباط، به همراه گزیده­ای از نقطه­نظرات نویسندگانِ صاحب نامِ  مجله را به­دست می­دهد. اگر چه سویه­های ادبیِ متن در ترجمه به فارسی از دست رفته است، اما سعی شده تا دیدگاه­های اساسیِ آن در قالب نوشته­ای روان، به خواننده منتقل شود. توضیحِ آخر این­که همه­ی پانوشت­ها در ترجمه افزوده شده است.

اکتبر 1954، سی­و­نهمین شماره­ی کایه دو سینما به­طور کامل به آلفرد هیچکاک اختصاص پیدا کرد، همراه با اولین مصاحبه­ی طولانی با فیلمسازی که تا آن زمان به نوعی با تحقیرِ منتقدان فرانسوی مواجه شده بود (این که فقط او «استاد تعلیق» است). این شصت صفحه­ی هیچکاکی عامل تحریک­آمیزی شد تا واکنش­های اغلب همراه با خشم، برانگیخته شود. به طور مثال دُنی ماریون بی­معطلی پاسخ داد :«اگر فیلم­های هیچکاک تا این اندازه که رومر، شابرول، دومارشی و تروفو ادعا می­کنند پر محتوا هستند، پس این فیلم­ها نه اولین و نه تنها موردِ قابل ملاحظه خواهند بود». چند هفته پیش از آن هم مقاله­ای از ژاک ریوِت با عنوان «نبوغ هوارد هاکس» که به یک فیلمساز هالیوودیِ دیگر اختصاص داشت، همین نوع واکنش­های همراه با شکاکی، عصبانیت و طعنه را برانگیخته بود. یکی از خواننده­های مجله در نامه­ای نوشته بود: «واقعا در صحبت از فیلم میمون بازی (Monkey Business)، “میزانسن هوشمندانه” چه معنایی دارد؟ چرا این فیلم؟ اصلا چرا این فیلم­های آمریکایی که مورد دفاع تروفو، ریوِت، رومر و سی هستند؟… این فیلم­ها مشکل دارند اما همکاران شما به جای نشان دادند این مشکلات، ستون­های کایه را صرف [تحسینِ] این «غول­های مضحک» می­کنند. موقعیتی برایم پیش آمد تا تروفو و ریوِت را سرِ کارشان ببینم، یعنی در حال نطق کردن در سالن مخصوص فیلم­های آمریکاییِ درجه دو. باور کنید بی­نهایت ناراحت شدم وقتی فهمیدم این دو آدمِ لاف­زن، نماینده­ی تنها نشریه­ی سینمایی واقعی فرانسه هستند!». سپتامبر 1989، وقتی بتمنِ تیم برتون، فیلمساز جوان آمریکایی، روی جلد شماره ی 423 کایه قرار گرفت،همین عصبانیت بعد از سی­وپنج سال دوباره به گوش رسید: «فیلم درجه دو»، «جنون گروتسک». بعضی از خوانندگان به کایه نامه نوشتند و تهدید کردند که اشتراک شان را قطع می­کنند، با این بدگمانی که مجله و بعضی از نویسندگانش «جیره خوار بازار هالیوود و تولیدات مبتذل آن» هستند. البته  بتمن توانست با بهره­گیری از تبلیغات سنگین، به یکی از بزرگترین موفقیت­ها در گیشه دست یابد و شاید به عنوان تهدیدی برای بازار داخلیِ سینمای فرانسه به حساب آید. با این وجود «هیچکاکی-هاکسی» های 1954 مانند «برتونی» های 1989، عملا «اولین و تنها» کسانی بودند که به اهمیت برخی از فیلمسازان آمریکایی پی بردند. این یکی از نقش­هایی بود که نویسندگان کایه دو سینما توام با تحریک [مخالفان] و البته با لذت، به عهده گرفتند: توصیفِ طعم سینمای آمریکا، در تضاد با کسان دیگری که می­توانستند آن­را به­طور نظام­مند توصیف کنند، از جمله بخشی از خوانندگان مجله­ی خودشان. نه به­خاطرعشق افراطی و نه به دلیل پرستش بی حد و مرز، فقط از روی این آگاهیِ روشن که در هالیوود تعدادی از بزرگترین هنرمندان قرن بیستم مشغول کارند. سلیقه­ی مولفان هالیوودی موقعیت  ویژه­ای را برای مجله فراهم کرد: مفهوم­ها، ایده­ها، نظریه­های نقد، خوانش و تحلیل، همه با دیدن فیلم­های آمریکایی پدید آمدند که مهم­ترین مراحل حیات کایه را مشخص می­کنند. این همان­چیزی­ست که ژان پیراودار در نوشته­اش درباره­ی تلالو استنلی کوبریک می­گوید: «خوب است که با سهم آمریکا ازسینما، با فیلم­های فراوانِ آن که ما را احاطه کرده­اند، ارتباط دوستانه داشته باشیم و از آنها برای دست­یابی به ایده­های تازه درباره­ی سینما و رسانه سود ببریم»…


‎پیام بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 ‎افکار در “طعمِ آمریکا در «فیلمخانه»

  • بهنام.ج

    “الف…
    ………………….
    فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَیٰ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً.
    درود و سلام.
    پنج دیواری شد خانه ی ما! با یک دامنه ی جدید و یک قالب جدید، نویسنده اش اما هنوز همان بهنام است. همانی که نمی دانم می شناسی اش یا نه. این اولین دعوت من است از شما به خانه ی ما. قدم روی چشم هایمان بگذارید و در این شب نشینی ها همراهمان باشید و بگذارید گرمای حضورتان خانه مان را فرا گیرد و ردپای عبورتان روی برف های نشسته جلوی خانه مان به یادگار بماند. این یک دعوت است. یک فراخوان عمومی به صرف چند قرص آرامش بخش و یک شربت سکنجبین. با احترام؛ حضورتان را ارج می نهیم…
    …………..
    شب‌ها، که سکوت است و سکوت است و سیاهی
    آوای تو می‌خواندم از لایتناهی
    آوای تو می‌آردم از شوق به پرواز
    شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
    امواج نوای تو، به من می‌رسد از دور
    دریایی و من تشنۀ مهر تو، چو ماهی
    وین شعله که با هر نفسم می‌جهد از جان
    خوش می‌دهد از گرمی این شوق، گواهی
    دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
    من سرخوشم از لذت این چشم‌به‌راهی
    ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
    همواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی

  • احسان ن

    مم نون جناب منصوری عزیز از خبرهای خوب: نشریه, ترجمه ی دوباره روان تان و تشکر از انتخاب تان برای ترجمه! از کایه دو و روشش. سپاس

    • مسعود ‎ارسال نویسنده

      سپاس از لطف تو احسان جان، این فصلنامه به نظرم اتفاق خوبی در نشریات سینمایی است. امیدوارم محدودیت توزیع آن که ظاهرا فعلا فقط مختص استان تهران است، به زودی برطرف شود.