ا معماری ا


معرفی طرح 12

محسن زارعی را از پاییز 88 می شناسم، دانشجوی بلند پروازی بود که بالاترین نمره ی آن ترم را گرفت (لینک) و خوشبختانه بلند پروازی را تا به امروز که آخرین پروژه ی مقطع کارشناسی اش را کشیده، حفظ کرده است. کم و بیش مرا در جریان خط کشیدنش برای این پروژه قرار می داد و سرزنش ها و غُرغُرهای مرا از راه دور به گوش جان می شنید و از آن گوش در می کرد! نتیجه هر چه که باشد، اهمیت قائل شدنش برای «فکر کردن» ارزشمند است. و اما نتیجه:

 

دانشگاه پیام نور بندرعباس

پایان نامه کارشناسی معماری

موضوع: بازار ماهی

سایت : بندر عباس

دانشجو: محسن زارعی

استاد راهنما:مهندس رئیس پور

با تشکر از : مهندس منصوری،مهندس پویه،مهندس رحیمیان،آقای پویه و خانم ها محمودی،لشکری،اکبری.

 

 

 

 

 

 

 

 


معماری و آدمهایش 4

تصویر آدم از خودش از چند سده ی گذشته تا حالا، دستخوش تغییرات اساسی شده است. جستجوی این دگردیسی، در فیگورهای انسانی که معماران در معرفی طرح هایشان استفاده می کنند، می تواند چیزی بیش از یک نگاه گذرا به تاریخ باشد.*

 

برناردو بلوتو، 1759

 

 

دانیل هودسون برنهام، 1912

 

 

یوهان وان درلان، 1918

 

 

فرانک لوید رایت، ساختمان بیمه در شیکاگو، 1924

 

 

چارلز وان نورمن، 1952

 

 

لوکوربوزیه، ورزشگاه المپیک بغداد، 1961

 

 

سدریک پرایس، 1963

 

 

پی.جی.ال، 1972

 

 

فرشید موسوی، برنده ی مسابقه طراحی مجتمع مسکونی در محله لادفانس پاریس، 2011، (منبع تصویر)

 

 

 

*موضوع نمایشگاهی درThe Canadian Centre for Architecture که منبع تصاویر (غیر از آخرین) هم وب سایت این مرکز است.

 

 

 


معرفی طرح (ادامه) 14

به دنبال معرفی طرح برنده رتبه اول در مسابقه سازمان نظام مهندسی استان هرمزگان (اینجا)، دو طرح دیگری که به طور مشترک رتبه پنجم را کسب کردند معرفی می کنم.

 

مهندسان مشاور پارکساران

مدیر طراحی: احمد حسین پور

گروه طراحی: علیرضا پویه، محسن زارعی حاجی آبادی، آیدا اکبری، شیوا لشکری

با همکاری : نوروز پویه، سعید زارعی، مسعود مقیمی زاده

 

 

 

 

 

 

شایسته فرح (مدیر طراحی)

گروه طراحی: حمید مایلی و مریم منصف

 

 

 

 

 


معرفی 12

در ادامه مطلب قبل با عنوان مسابقه می کشم پس هستم، طرح برنده رتبه اول در مسابقه طراحی معماری ساختمان مرکزی نظام مهندسی استان هرمزگان را معرفی می کنم.

شرکت معماری فضای نو که در زمینه معماری و معماری داخلی فعالیت می کند، در واقع ادامه فعالیت گروه معماری کاوار است تشکیل شده از دانش آموختگان معماری بندرعباس، که در سال 83 دور هم جمع شدند: مروان عابد، سمیه سلیم پو، مهدی گلبازی، صادق سلیم پور و سمیه محمد نژاد. حالا غیر از دو نفر آخر، بقیه هنوز به فعالیت مشترکشان ادامه می دهند. در ادامه، توضیح و تصاویر طرح را می بینید.

 

توضیح طرح

با توجه به اینکه سایت مورد نظر مطابق با طرح تفضیلی، بین دو کاربری فضای سبز شهری قرار دارد، ایده اصلی طرح پیشنهادی ایجاد یک مسیر سبز ارتباطی بین دو فضای طرفین سایت و به اشتراک گذاری فضای باز مجموعه با فضای عمومی شهر می باشد. با ایجاد مسیر ارتباطی مذکور و غلتاندن مکعب مستطیل های تشکیل دهنده هر طبقه در راستای مسیر ارتباطی، هندسی اصلی طرح شکل گرفت. در طراحی بازشوها و جزئیات آنها سعی شده حداکثر استفاده از دید و منظر به محوطه و فضای سبز، با توجه ویژه به اقلیم و تابش آفتاب امکان پذیر گردد. بدین منظور در جبهه های شمال و جنوب با توجه به دید مناسب به فضای سبز و تابش مناسب آفتاب، بازشوهای بزرگتر همراه با سایبانهای مناسب طراحی شده اند. در شرق و غرب بازشوها کوچکتر و فرورفته درون ساختمان دیده شده اند که با شبکه هایی در برابر تابش شدید آفتاب، محافظت می شوند. با توجه به مرتفع بودن سایت پروژه و دالانهایی که درنتیجه لغزاندن احجام بوجود آمده اند، هوا به راحتی در مجموعه به جریان می افتد.

 

سایت پلان

 

روند طراحی

 

 

پرسپکتیوها

 


پلان طبقه همکف

 


پلان طبقه اول

 

پلان طبقه دوم

 

برش عرضی

 


برش طولی

برای بزرگنمایی تصاویر، روی آنها کلیک کنید.

 

پانوشت

حرفه، معمار آمادگی خود را برای ارائه دیگر طرح های برگزیده این مسابقه اعلام می کند.

 

 


مسابقه می کشم پس هستم 6

یکم

اینکه طراح یک پروژه مهم از طریق مسابقه انتخاب شود هم از آن سنت های خوب دنیای معماری است. کارفرما می آید یک گروه را به عنوان هیات داوران انتخاب می کند تا از بین شرکت کننده ها طرح برگزیده را انتخاب کنند. بعد هم مثل یک بچه خوب هر چه ژوری پسندید به دیده منت می پذیرد، جایزه نفرات برگزیده را می دهد و پروژه را اجرا می کند. مهمترین خوبی این کار به نظر من این است که یکهو یک نفر که تا حالا کسی او را نمی شناخته می آید و همه را کنار می زند و اول می شود. مثل همین اسپرکلسون (Johann Otto von Spreckelsen) خودمان که در سال 1982 از دانمارک نفر اول طراحی طاق لادفانس (La Grande Arche de la Défense) پاریس شد. او قبل از آن بیشتر مشغول ساخت کلیسا بود. می گویند فرانسوا میتران رییس جمهوری وقت فرانسه و برگزار کننده مسابقه، از مدرن و ساده بودن این طرح خیلی ابراز رضایت کرده است. بدیهی است چون حرفه،معمار در آنجا نماینده ای نداشته نمی تواند این موضوع را رد یا تایید کند.

 

La Grande Arche de la Défense

دوم

از آنجایی که ما هم کلا هیچ وقت نمی خواهیم کم بیاوریم، در ایران این سنت حسنه را جاری می کنیم. مثلا قبل از انقلاب یک مسابقه پر سر و صدای بین المللی راه اندختند که بیا و ببین. برای طراحی کتابخانه ملی پهلوی. آن هم با یک هیات داوری از معماران صاحب نام آن روزها: نادر اردلان از ایران، چارلزکوره آ از هند،  فومی هیکو ماکی از  ژاپن، ایو مینگ پی از چین و … آن طرح که به سرانجامی نرسید اما در ادامه آن بعد از انقلاب دوباره این طرح را با عنوان کتابخانه ملی ایران به مسابقه گذاشتند که حاصلش همین است که می بینید. البته اگر بتوانید واقعا چیزی از پشت تپه های عباس آباد ببینید! نقد ایمان رئیسی بر این پروژه را اینجا ببینید. البته آن روزها همه مسابقه ها هم بی سرانجام نبودند. نمونه اش مسابقه طراحی یادمان شهیاد (برج آزادی فعلی) است که حسین امانت 26 ساله به عنوان اولین کار (و مهمترین کار؟) حرفه ای اش آن را برنده شد و طرحش همینی شد که از دیدنش سیر نمی شویم. مصاحبه با حسین امانت را اینجا ببینید. اما کم کم کارفرما ها در ایران به نکته ظریفی پی بردند. اصلا چه کسی گفته که آدم باید همه زندگی اش را بدهد دست چهار تا داور؟ داور هستند که باشند خب پولش را می گیرند. راستش من هیچ وقت نفهمیدم که داورها از کارفرما پول می گیرند یا نه. بعضی دیگر که خیلی باهوش تر و کمی صادق تر بودند به این نتیجه رسیدند که آفا اصلا می آییم یک مسابقه ای برگزار می کنیم، از همان اول هم می گوییم دوستان عزیز، کارفرما مجاز است بعدا هر طرحی دلش خواست اجرا کند حتا اگر طرح مورد نظر کلا در بین طرح های برگزیده و حتا شرکت کننده نباشد! بعضی دیگر که واقعا آخرش بودند، کم کم یاد گرفتند که حتا می شود جایزه برنده ها را هم پشت گوش انداخت. یکی از مسابقه های معروفی که طرح نفر اول را کنار گذاشتند، مسابقه طراحی فرهنگستان های جمهوری اسلامی ایران بود. می گویند مقامات عالی (لطفا عین غلیظ تلفظ شود) مدرن بودن و غیراسلامی بودن این طرح را به صلاح ندانسته بودند. بدیهی است چون حرفه،معمار در آنجا نماینده ای نداشته نمی تواند این موضوع را رد یا تایید کند.

 

طرح مشاور نقش جهان پارس (شادروان سید هادی میرمیران)،منبع تصویر

رتبه اول مسابقه طراحی فرهنگستان های جمهوری اسلامی ایران

در یک دهه اخیر معماران جوانی توانستند در بین قدیمی تر ها و معلم دانشگاه های ایران، به خوبی جا باز کنند. اگر عواملی مثل دسترسی بی انتها به منابع تصویری معماری از طریق اینترنت و رشد کمی و کیفی مجله های معماری داخل ایران را نادیده بگیریم، حتما یکی از مهمترین عواملی که به این نسل جدید فرصت دیده شدن را داده، برگزاری مسابقات مختلف است. این رقابت ها حتا با وجود همه حاشیه ها، توانسته اند فضایی برای تنفس ایجاد کنند.

سوم

بهار امسال آنچه حتا بیش از آفتاب جنوب، فضای معماری استان هرمزگان را گرم کرد، مسابقه طراحی مرکز اداری سازمان نظام مهندسی ساختمان بود که خوشبختانه برندگان آن حداقل تا الان، به جایزه اعلام شده خود رسیده اند.

سایت مسابقه در تقاطع بلوار امام حسین و بلوار دانشگاه آزاد

در پنج شش سال اخیر با پذیرش دانشجوهای کارشناسی معماری در این استان، جمعیت حرفه ای تولید کننده معماری رو به افزایش گذاشته است. همه کمبود ها و مشکلات را که کنار بگذاریم، حداقل به اتکای تجربه شخصی خودم می توانم بگویم در بین این جمعیت، جوانانی هستند که کمترین و البته مهمترین سرمایه شان شور و شوق این کار است. حالا با اعلام نفرات برگزیده این مسابقه می شود کمی امیدوارتر به آینده معماری این استان نگاه کرد. به نقل از سایت سازمان نظام مهندسی ساختمان استان هرمزگان:

1. شرکت معماری فضای نو (رتبه اول)

2.شرکت مهندسان مشاور معمار سازه پارسیان( رتبه دوم)

3. شرکت معماران جنوب( رتبه سوم)

4.سرکار خانم مهندس مژگان صفری (رتبه چهارم)

5.شرکت مهندسان مشاور پارکساران (رتبه پنجم)

6. سرکار خانم مهندس شایسته فرح( رتبه پنجم)

تا آنجا که من می دانم، طراحان اصلی کارهای اول تا چهارم، معماری را در دانشگاه های استان خوانده اند ظرف همین چند سال گذشته. در مطلب بعدی طرح برنده رتبه اول را معرفی می کنم.


در حال ساخت است 2

یکم

اینکه آدم وسط این همه پیشرفت و فن آوری، از گذشته و هویت حرف بزند موافقان و مخالفان خاص خود را دارد بخصوص وقتی پای معماری در میان است. بدون اینکه بخواهم در رد یا اثبات هر یک حرفی بزنم فقط اشاره می کنم به این موضوع که انگار ملت هایی که توسعه یافته تر به حساب می آیند و به همان نسبت “کم تاریخ”تر هستند ظاهرا بیشتر دغدغه هویت دارند. تجربه توکا نیستانی در این باره خواندنی است (اینجا).

دوم

نمی دانم چرا یک معمار اردنی که در اورشلیم (بیت المقدس؟) به دنیا آمده باید اینقدر مورد علاقه من باشد. آن هم در این دوره که پر است از معماران “آوانگارد” و “دیجیتالی”. او که عشق به هنر اسلامی را از پدرش به ارث برده بود بعد از تکمیل تحصیلاتش در آلمان غربی سابق در دهه شصت میلادی، تمام هم و غمش را صرف آنچه “معماری مدرن اسلامی” می خواند، کرد. “راسم بدران” را می گویم برنده جایزه “آقا خان” در سال 1995 به خاطر این پروژه:

مسجد جامع ریاض، معمار: راسم بدران، منبع عکس

مسجد جامع ریاض، معمار: راسم بدران، منبع عکس

سوم

بهمن 87 بود که طراحی کتابخانه مرکزی بندرعباس را شروع کردیم:

کتابخانه مرکزی بندرعباس، مشاور ارگ بم کرمان، مدیران طرح: شهاب الدین ارفعی، شهریار یقینی، طراح معماری: مسعود منصوری

تصاویر و اطلاعات تکمیلی را می توانید اینجا ببینید. مثل همه جوانهای دیگر که بر آنها عیب نیست، من هم آرزوهایی دارم. حالا که دست بر قضا مشتری دائمی این کتابخانه هستم، اتفاقا این آرزوها برایم عینی تر و ملموس تر شده اند: کتابخانه نه به عنوان زندانی برای کتاب بلکه به عنوان پاتوقی برای پرسه زدن، گذران اوقات فراغت با خانواده و دوستان، موزیک گوش دادن، فیلم دیدن، قصه شنیدن، شرکت در سخنرانی و نمایشگاه، چرت زدن، مطالعه غیر جدی و البته مطالعه جدی. البته موانع هم کم نیست شاید جدی ترینش دور بودنش از مرکز شهر است و باز از آن هم مهمتر باید دید بهره برداری از آن چگونه مدیریت می شود.

بهر حال، یکی دوسالی است که درختان پارک جنگلی نخل ناخدای بندرعباس، شاهدان عینی رشد “خیلی” تدریجی مهمان جدیدی هستند که شاید روزی تاثیر مثبتی را برای شهر به همراه بیاورد:

دو حجم تعریف کننده ورودی

ورودی اصلی هدایت کننده به صفه میانی که خود، فضای باز تجمع و توزیع است.

دید از سمت بلوار خلیج فارس

دوستان دیگری را که همراه این پروژه بودند تا جایی که خاطرم هست، نام می برم:

مرحله دوم معماری: محمدرضا برومند، احسان یزدجردی، خانم کیوانفر

سازه: مشاور توسعه ساحل دریا

تاسیسات مکانیکی: بابک رستمی

تاسیسات الکتریکی: سروش صفایی


شهر ما خانه ما 4

سردر پارک شهر بستک، مهندسان مشاور ارگ بم کرمان،مدیر طرح: شهاب الدین ارفعی

طراح: مسعود منصوری، عکس: شهاب الدین ارفعی

یکم

شعار “شهر ما خانه ما” هم از آن حرف هاست که می شود ساعت ها درباره اش حرف زد، کتاب نوشت و به شیطنت مخترع آن خندید. احتمالا اولین بار یک شهروند خوب که خیلی صریح و حتا کمی بد دهن بوده است، سر راهش یک شهروند خیلی بد را دیده که داشته در روز روشن در شهر زباله می ریخته است. پس بنا به وظیفه، لب به ارشاد لسانی می گشاید: “اوهوی! توی خونه خودت هم اینجوری آشغال می ریزی، ایک بیری؟” از قضا و بر اساس جبر فیلمنامه، مخترع خوش ذوق این شعار، ماجرا را از نزدیک می بیند و برای حفظ و گسترش فرهنگ شهروندی، “شهر ما خانه ما” را به شهرداری پیشنهاد می دهد. پس واضح و مبرهن است که این شعار یک شعار “سلبی” است نه “ایجابی” یعنی آن کاری را که در “خانه” ات نمی کنی در “شهر” هم نکن. آن طور که روانشناس ها برایم توضیح داده اند، همین “سلب” باعث ایجاد “فقدان” می شود که گویا خیلی چیز بدی است. از آنجا که شهروندان ما کلا می توانند برای همه چیزهای بد راه حل پیدا کنند، جوهر نامیمون این شعار را در ناخودآگاهشان اینطوری عوض کردند: “در شهر جوری رفتار کن که بقیه فکر کنند در خانه ات هم همانجور رفتار می کنی” یا به عبارت ساده تر “حالا چه کاریه؟ تو خونه هر جور دوست داری باش، تو شهر هم حالا دو دقیقه تحمل کن تا برسی خونه!” اما این راه حل هوشمندانه، موضوع را به طرز خیلی بدی، پیچیده کرد طوری که این بار جامعه شناس ها دست به کار تحقیق و مطالعه شدند و آخر سر اعلام کردند که چه نشسته اید که “حوزه عمومی” از دست رفت و شهروندان ما چاره ای جز محصور کردن خودشان در “حوزه خصوصی” ندارند. معماران هم که طبق معمول داشتند در خلسه سیر و سلوک می کردند، سری تکان دادند یعنی : آه! که این طور! پس بگو ما چرا هر پروژه ای که می سازیم مجبوریم دور تا دورش نرده و حصار بتنی و فلزی مسلح به شوک الکتریکی و مین ضد نفر پیش بینی کنیم. حالا فرقی هم نمی کند که این پروژه یک منزل مسکونی باشد یا ساختمان دولتی یا دانشگاه و یا حتا پارک!

دوم

قربان خدا بروم که همه چیز را از این کافرهای اجنبی گرفته است مثلا همین شعور و غیرت را. بدبختها هنوز نمی دانند که بابا “خانه” آدم حسابش از “شهر” جداست. مرد و زن همانجور که در چاردیواری خودشان لباس می پوشند در کوچه و خیابان هم همان جوری می گردند. یا از این بدتر هنوز نمی فهمند که آدم “منزل”ش را بیرون و جلوی چشم هزارتا نامحرم نمی بوسد! شهرشان که دیگر نگو و نپرس. همه چیزش با همه چیزش قاطی است. نه دیواری نه حتا نرده ای که آدم تکلیفش را بداند کجا پیاده رو تمام می شود کجا مثلا ساختمان شهرداری یا دانشگاه یا حتا رستوران شروع می شود. معماران فرنگی هم که بدتر از نمونه های وطنی، اهل پیچاندن هستند. نشان به آن نشانی که آدم هیچ سردر شاخصی نمی بیند که همچین کل شهر را تحت تاثیر قرار بدهد. خلاصه در بلاد کفر آدم به شدت کمبود شعار “شهر ما خانه ما” را با پوست و گوشت لمس می کند.


روز معمار و یک آرزو 1

نه معماری جذاب ترین حرفه دنیاست و نه معماران تافته جدابافته ای هستند. از شروع آن حرفها و حکایت ها حالا پانزده سال می گذرد، فقط کمی کمتر از نیمه عمرم تا حال. حالا همه آن  شورها و شیطنت ها، دست انداختن سال پایینی ها و دست گرفتن برای رشته های دیگر، بیشتر یک خاطره خوب است.

جذاب است، حداقل به نظر شخصی من. قدم زدن در نوع خوبش، تجربه ای است یگانه. مثل دیدن یک فیلم خوب در سالن تاریک سینما. نوع خوبش ارزشمند است و قابل احترام حتا اگر جاودانه نباشد. به سه دلیل نوستالژیک، این حرفه از نگاه من ارزشمند است:

دلیل اول:

هوشنگ سیحون

دلیل دوم:

کامران دیبا

و دلیل سوم:

نادر اردلان

این دلایل به یک عصر طلایی در معماری معاصر ایران تعلق دارند که با یک انفجار بزرگ طومارش درهم پیچیده شد. حالا پرکارترینشان نادر اردلان است که در حاشیه جنوبی خلیج فارس فعالیت می کند. صحبت از آن دوران حوصله دیگری می خواهد، عجالتا می توانید اینجا مصاحبه اخیر هوشنگ سیحون را ببینید، اینجا وب سایت کامران دیبا و اینجا وب سایت نادر اردلان را.

و اما آرزو

برنده شدن در مسابقات معتبر بین المللی و تاثیر گذار بودن در این حرفه، نه در توان من است و نه آرزویش را دارم. آرزویم خیلی کوچکتر و برای خودم خیلی بزرگتر از آنهاست. قبلش می خواهم از مهندس “یونس خردمند” عزیز تشکر کنم که شروع کار حرفه ای ام با او بود و مهندس “شهاب الدین ارفعی” که اعتمادش به من، طراحی پروژهای مختلف در هرمزگان دوست داشتنی ام را به همراه داشت. از هتل و مسکونی و آموزشی و مذهبی و تجاری های ریز و درشت تا کتابخانه مرکزی بندرعباس. کوچکترین این پروژه ها، برای من اتفاقا دوست داشتنی ترین شان است. یک مجتمع فرهنگی در زادگاه اجدادی ام: فین، شهری کوچک در نزدیکی بندرعباس.

مجتمع فرهنگی فین

مجتمع فرهنگی فین

آرزویم این نیست که این پروژه خوب اجرا شود، چون می دانم که احتمالش خیلی کم است. حتا این نیست که اسمی از من در جایی از آن باشد، چون حتا نام مشاور هم به نام مشاور دیگری تغییر کرده! در آخرین دیدارم از این شهر، متوجه شدم:

نام درست مشاور: مهندسان مشاور ارگ بم کرمان

ساده انگاری است اگر فکر کنم مثلا بتن های نمایان این پروژه خوب از کار دربیاید.

آرزویم این است: روزی در این شهر پروژه ای را طراحی کنم، حتا شده به هزینه خودم اجرایش کنم. پروژه ای که عام المنفعه باشد، یک جایی برای آموزش یا درمان. پروژه ای که بتوانم به آن افتخار کنم.

راستی روز معمار بر همه دوستداران آن مبارک باد.


“بیگ”، داروینیسم فرمالیستی و معماری عصر “کلیک” 2

هر جور که حساب می کنی نمی توانی سر در بیاوری کسی که فقط پنج سال است شرکت مستقلش را راه انداخته و تازه حدود ده سال است که کلا وارد کار حرفه ای شده، چطور توانسته به این همه شهرت و موفقیت بین المللی برسد.

“بیارک انگلس” بدون شک یکی از پدیده های معماری در ابتدای هزاره جدید است. این معمار جوان دانمارکی که کارش را در دفتر “رم کولهاس” در رتردام شروع کرد، خیلی زود توانست راه و روش خودش را پیدا کند و به تازگی در آخرین لیست صد چهره خلاق دنیا قرار بگیرد.

Bjarke Ingels

او علاوه بر پروژه های متفاوتش، شخصیت متفاوتی را نیز از آرشیتکت ارائه می دهد. بر خلاف  نسل قبل از خودش که معمولا آنها را خیلی جدی در لباس های کامل سیاه یا کاملا سفید با عینک  گرد یا مربعی می دیدیم، “بیارک انگلس” را باید از نسل جوانان “خوشحال” عصر “کلیک” دانست. جوانانی که “کلیک” کردن در شبکه های اجتماعی، مجله های اینترنتی و دنیای مجازی حداقل به اندازه نیازهای اولیه، وقتشان را به خود اختصاص می دهد. تعلق داشتن به همین دنیا هم باعث شد که او بتواند با این سرعت خودش را به دنیا معرفی کند و مثلا به سرنوشت قدیدمی ترهایی مانند “یورن اوتزن” طراح اپرای سیدنی دچار نشود. کافی است سری به صفحه هواداران او در “فیس بوک” بزنید. جایی که این نسل، در کنار عکسهای تولد توله های سگ همکلاسی شان، سونامی ژاپن، لیدی گاگا و کشتار در لیبی، آخرین اتفاقات دنیای معماری را هم با یک “کلیک” دنبال می کنند.

وقتی این معمار “مت دیمون” نما در همایش ها، طرح هایش را توضیح می دهد، خیلی سخت است باور کنیم که او نه هنرپیشه سینماست و نه شومن تلویزیونی! دوستانی که در برنامه معرفی او در تهران حاضر بودند هم این را تایید می کنند. مثلا ویدئوی زیر را نگاه کنید:

 

[youtube=http://www.youtube.com/watch?v=4AYE3w5TWHs&feature=player_embedded#at=12]

 

او از دو جریان در معماری انتقاد می کند: دسته اول آوانگاردهایی که مباحث تئوریک، آنها را کاملا از دنیای واقعی جدا کرده و دسته دوم شرکت هایی که ساختمان های کاملا مطابق استاندارد ولی کسالت بار و قابل پیش بینی می سازند. با این رویکرد او خودش را به یک جریان سوم متعلق می داند که تکیه اصلی اش را روی “تکامل تدریجی” فرم با توجه به شرایط “زمینه” قرار می دهد و به نظریه “انتخاب طبیعی” داروین ارجاع می دهد. یادمان هست که نسل معماران منتقد مدرنیسم، اغلب تکیه گاهشان متون “دریدا”، “چارلز جنکز” و با کمی واسطه “دریفوس” و “هایدگر” بود. عزیزانی که برای فهم شان باید چند واحد فلسفه را به عنوان پیش نیاز می گذراندید! “بیارک انگلس” اما خیلی راحت و “خوشحال” گوشه مکعبش را می گیرد می کشد یا آن را می پیچاند و می شکند تا به شرایط خاصی در سایت پاسخ دهد. مثلا این ویدئو را ببینید که در آن روش طراحی پروژه مسکونی معروف به 8 را توضیح می دهد. یا مثلا مراحل شکل گیری طرح ” پنجاه و هفت ام غربی” را ببینید:


وب سایت شرکت BIG هم از آن وب سایت هاست! هر پروژه دارای یک نام اختصاری سه حرفی و یک لوگوی مخصوص به خود است که با “کلیک” روی آن، پروژه پیش رویتان قرار می گیرد. گفتگوی زنده اش در شبکه CNN را که به معرفی نحوه ارائه کارهایش در وب سایت اختصاص دارد، اینجا ببینید.